این نوحه زبان حال حضرت رقیه (س) هست که با پدر بزرگوارش امام حسین (ع) صحبت و درد دل می کنه و اتفاقاتی که در کربلا براشون می افته رو بیان می کنه. خیلی سوزناک هست.
حسين فاطمه سلام * حسين مصطفي سلام*حسين مظلوم علي*شهيد کربلا سلام*
اون که مي گفت تو کربلا*خيمه هاتو آتيش زدند*نگفت کجا به بچه ها*زخم زبون و نيش زدند*
اون که مي گفت يه دختره*آتيش به دامن روديده*نگفت تو اون صحرا چرا*راه نجف روپرسيده*
اون که ميگفت زينب تو*رگ بريدت رو بوسيد*نگفت ميون نيزه ها*فقط سر تو رو مي ديد*
اون که مي گفت دیده بوده*گوش يکي خون مي چکيد*نگفت کجا سيلي زدو*گوشوارشو گرفت کشيد*
اون که مي گفت انگشت تو*از بدنت جدا شده*نگفت که انگشترتو*غنيمت کيا شده*
اون که مي گفت يه زنجيري*به گردن علي ديده*نگفت کجا با خطبه هاش*بساط ظلم و کوبيده*
اون که مي گفت بچه هاتو*با تازيانه مي زدند*نگفت دليلشون چي بود*با چه بهونه مي زدند*
مي خوام بگم که ماجرا*ازاونجايي آب مي خوره*که ظالم اولي گفت*علي بايد کنار بره*
اون روزي که حسين من*مادرتو کتک زدند*کينه خيبري رو با*قباله فدک زدند*
اون روزي که آتش کين*بر در خونتون نشست*برادرت قربوني شد*پهلوي مادرت شکست*
اون روزي که دست علي*بسته بود و تو کوچه ها*فاطمه شو کتک زدند*جلوي چشم بچه ها*
اون روزي که خونتونو*به شعله ها در کشيدند*تخم نفاق و کينه رو*ميون امت پاشيدند*
مي خوام بگم بعد تو باز*خيل خوارج اومدند*اونايي که مادرتو*زدند دوباره اومدند*
دلم مي گه راضي نشو*دست خالي پا بکشي*اوني که زينب کشيده*يه خوردشم ما بچشيم*
زينبي که تو ازدواج*مي گفت يه شرط خوب دارم*هرجا حسين من بره*منم بايد باهاش برم*
زينبي که بعد دو روز*اومد پي تو قاصدش*حق داره بعد مرگ تو*شوهرشم نشناسدش*
اون که وصيت تو رو*همش به جون و دل خريد*يه دخترت گم شده بود*
ميگن تا صبح پي اش دويد*ميخوام بگم خواهر تو*خيلي مصيبت کشيده*
بطوريکه همه ميگن*قامت زينب خميده*زينبي که هرجا مي رفت*تا هرکجا پا مي گذاشت*
جبرئيل هم مي يومد و*بالهاشو اونجا مي گذاشت*زينبي که اگه يه روز*
ميخواست پيش بابا بره*هاشمي ها جمع مي شدن*دخت علي تنها نره*
زينبي که مي رفت بقي*سر بزنه به مادرش*مدينه رو قرق مي کرد*
ابو فاضل با لشکرش*زينبي که اگه يه روز*اراده سفر مي کرد*