او «كلمه» خدا بود
دین- حمید نیک آئین:
حضرت عيسي(ع) از جمله پيامبراني است كه در قرآنكريم اشارات زيادي به نحوه و سير زندگاني وي شده است از جمله در سورههاي مريم و آلعمران.در اين سورهها و ديگر سورههاي قرآن، نكات بسيار ظريفي درباره حضرت وجود دارد كه دستمايه آفرينشهاي فكري و ادبي زيادي در جهان اسلام قرار گرفته است. با اين حال اگرچه قرآن به جزئيات زندگاني مسيح (ع) نپرداخته اما به مسائلي اشاره داشته كه همواره مورد توجه مسيحيان نيز بوده است- بهرغم اينكه در برخي موارد تفاوتهاي آشكاري ميان روايت قرآني و روايت انجيلي از زندگي مسيح(ع) وجود دارد- مطلب حاضر، با اشاره به آيات 45 و46 سوره آلعمران كه درباره حضرت عيسي(ع) نازل شدهاند، نكاتي چند را يادآور ميشود.
در آيات 45و 46سوره آلعمران به بخش مهمي از زندگي مريم، يعني جريان تولد فرزندش
حضرت مسيح(ع) اشاره ميشود و نكات مهمي در اين رابطه شرح داده ميشود. نخست ميفرمايد: به ياد آور هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به كلمهاي (وجود با عظمتي) از سوي خودش بشارت ميدهد كه نامش مسيح عيسي(ع) پسر مريم است (و اذ قالت الملائكه يا مريم انالله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسي ابن مريم) در حالي كه هم در اين جهان و هم در جهان ديگر، آبرومند و با شخصيت و از مقربان (درگاه خدا) خواهد بود (وجيها في الدنيا و الاخره و من المقربين).
با توجه به اين آيات نكاتي چند را ميتوان متذكر شد:
1- در اين آيه و دو آيه ديگر از مسيح بهعنوان كلمه ياد شده است. اين تعبير در كتب عهد جديد نيز ديده ميشود. درباره اينكه چرا به عيسي كلمه گفته شده در ميان مفسران سخن بسيار است اما بيشتر بهنظر ميرسد كه علت آن همان تولد فوقالعاده مسيح است كه مشمول «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون» است و يا به خاطر اين است كه قبل از تولد، خداوند بشارت او را در كلامي به مادرش داده بود و نيز ممكن است علت اين تعبير اين باشد كه كلمه در اصطلاح قرآن به معني مخلوق به كار ميرود مانند: «قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي و لو جئنا بمثله مددا». «بگو: اگر درياها بهصورت مركب براي نوشتن كلمات پروردگار من شوند آنها تمام ميشوند پيش از آنكه كلمات پروردگار من تمام گردد هر چند همانند درياها را بر آن بيفزاييم.)» در اين آيه منظور از «كلمات خدا» همان مخلوقات او است و از آنجا كه مسيح(ع) يكي از مخلوقات بزرگ خدا بوده است اطلاق كلمه بر او شده كه در ضمن پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي نيز بوده باشد.
در واقع، جنبه تكويني حضرت عيسي(ع) خود كلمهالله است. يا به تعبير قرآن كلمه خداوند است كه به حضرت مريم القاء شده است. پدر او لاهوتي بوده است. او تنها پيامبري بود كه تولد او، تولد الهي است و از اين حيث به حضرت آدم شباهت بسياري دارد و با قول بيواسطه الهي تكوين يافته است. قرآن ميفرمايد: مثل عيسي مثل آدم است كه او را از خاك آفريد و به او گفت باش و او هستي يافت. اين يكي از اسرار مهم آفرينش انسان است و از لحاظ حكمي نيز اهميت فراواني دارد.
به هر روي اطلاق كلمهالله و كلام خداوند بر عيسي حكمت است. بنابراين حضرت عيسي حكمت خداوند است و با آموزههاي قرآن هم منافات ندارد و نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه سهم عيسي با محمد تفاوت دارد. در قرآن حضرت محمد(ص) كلام خداوند نيست بلكه آورنده كلام خداست اما در مسيحيت حضرت مسيح كلام خداست. كلام خداوند در اسلام قرآن است.
در حالي كه كلامالله در مسيح انجيل نيست بلكه خود مسيح است. در مسيحيت خود عيسي نقش قرآن و كلام خداوند را دارد. بنابراين انجيل عيسي كلام خداوند نيست يعني نقل قولي از كلام خداست و روايتي از كلامالله است. ملاصدرا در اين باره ميگويد: اگر قرآن را با انجيل مقايسه كنيم فرق اين است كه قرآن كلام خداست و هم كتاب خداست. اما انجيل فقط كتاب خدا و روايتي از كلام خداست. بنابراين عين كلام خدا نيست. براي اينكه كلام خدا خود مسيح است.
اگر ما بپذيريم كه حضرت عيسي كلمهالله بوده و كلمه خداوند عين حكمتالهي است، عيسي حكمت متعاليه محض است بنابراين قول مسيحيان كه عيسي را حكمت الهي ميدانند بر حق است منتها از حيث تفسير ميان مسلمانان و مسيحيت اختلاف است و آنها مسيح را عين خدا و ذات خدا ميدانند اما تفسير مسلمانان متفاوت است.
2- اطلاق مسيح به معني مسحكننده يا مسح شده بر عيسي (ع) ممكن است از اين نظر باشد كه او با كشيدن دست بر بدن بيماران غيرقابل علاج آنها را به فرمان خدا شفا ميداد و چون اين افتخار از آغاز براي او پيشبيني شده بود خدا نام او را قبل از تولد مسيح گذاشت و يا به خاطر آن است كه خداوند او را از ناپاكي و گناه مسح كرد و پاك گردانيد.
3- قرآن در اين آيه و آيات متعدد ديگر صريحا عيسي را فرزند مريم معرفي كرده تا پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي باشد زيرا كسي كه از مادر متولد ميشود و مشمول تمام تغييرات دوران جنين و تغييرات و تحولات جهان ماده است چگونه ميتواند خدا باشد؟ خدايي كه از تمام تغييرات و دگرگونيها بر كنار است. قرآن در آيهاي ديگر، يكي از فضائل و معجزات حضرت مسيح (ع)، اشاره ميكند و ميگويد: او با مردم در گهواره و در بزرگي سخن خواهد گفت و او از صالحان است (و يكلم الناس في المهد و كهلا و منالصالحين).
همانگونه كه در سوره مريم آمده، مريم براي رفع اتهام از خودش كه فرزندي بدون پدر به دنيا آورده بود، به فرمان خدا اشاره به گهواره نوزادش عيسي(ع) كرد، او در همان حال به سخن در آمد و با زبان فصيح و گويا مقام بندگي خويش را در مقابل خدا و همچنين مقام نبوت خود را آشكار ساخت و از آنجا كه غيرممكن است پيامبري اين چنين با عظمت از بطن ناپاكي بيرون آيد پاكدامني مادرش را با اين اعجاز اثبات نمود.
بايد توجه داشت كه كلمه «مهد» به معني محلي است كه براي خواب و استراحت نوزاد آماده ميكنند و نزديك به معني گهواره در فارسي است با اين تفاوت كه در گهواره مفهوم جنبش و حركت افتاده است در حالي كه مهد مفهوم عامي دارد و هر گونه محلي را كه براي نوزاد آماده كنند شامل ميشود.
ظاهر آيات سوره مريم اين است كه او در همان روزهاي آغاز تولدش زبان به سخن گشود، كاري كه براي هيچ نوزادي عادتا ممكن نيست و اين خود يك معجزه بزرگ بود، ولي سخن گفتن در حال ميانسالي و كهولت يك امر كاملا عادي است و ذكر اين دو با هم در آيه فوق ممكن است اشاره به اين باشد كه او در گهواره همانگونه سخن ميگفت كه در موقع رسيدن به كمال عمر، سخناني سنجيده و پر محتوا و حساب شده، نه سخناني كودكانه.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اين تعبير اشاره به اين حقيقت باشد كه مسيح (ع) از آغاز تولد تا زماني كه به سن كهولت رسيد همواره سخن حق ميگفت و در راه ارشاد و تبليغ خلق گام برميداشت. به علاوه اين تعبير درباره عيسي(ع)، گويا يك نوع پيشگويي و اشاره به آينده عمر او است، زيرا ميدانيم طبق تواريخ، حضرتمسيح(ع) هرگز در اين جهان و در ميان مردم به سن پيري نرسيد، بلكه در سن 33سالگي از ميان مردم بيرون رفت و خدا او را به آسمان برد و مطابق روايات متعددي در عصر ظهور حضرت مهدي (عج) به ميان مردم باز ميگردد و با آنها سخن ميگويد همانگونه كه در آغاز عمر سخن ميگفت. نيز تعبير از آن حضرت به «منالصالحين» نشان ميدهد كه صالح و شايسته بودن از بزرگترين افتخاراتي است كه نصيب انسان ميشود و گويي همه ارزشهاي انساني در آن جمع است.
منبع : همشهری آنلاین

حضرت عيسي(ع) از جمله پيامبراني است كه در قرآنكريم اشارات زيادي به نحوه و سير زندگاني وي شده است از جمله در سورههاي مريم و آلعمران.در اين سورهها و ديگر سورههاي قرآن، نكات بسيار ظريفي درباره حضرت وجود دارد كه دستمايه آفرينشهاي فكري و ادبي زيادي در جهان اسلام قرار گرفته است. با اين حال اگرچه قرآن به جزئيات زندگاني مسيح (ع) نپرداخته اما به مسائلي اشاره داشته كه همواره مورد توجه مسيحيان نيز بوده است- بهرغم اينكه در برخي موارد تفاوتهاي آشكاري ميان روايت قرآني و روايت انجيلي از زندگي مسيح(ع) وجود دارد- مطلب حاضر، با اشاره به آيات 45 و46 سوره آلعمران كه درباره حضرت عيسي(ع) نازل شدهاند، نكاتي چند را يادآور ميشود.
در آيات 45و 46سوره آلعمران به بخش مهمي از زندگي مريم، يعني جريان تولد فرزندش
حضرت مسيح(ع) اشاره ميشود و نكات مهمي در اين رابطه شرح داده ميشود. نخست ميفرمايد: به ياد آور هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به كلمهاي (وجود با عظمتي) از سوي خودش بشارت ميدهد كه نامش مسيح عيسي(ع) پسر مريم است (و اذ قالت الملائكه يا مريم انالله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسي ابن مريم) در حالي كه هم در اين جهان و هم در جهان ديگر، آبرومند و با شخصيت و از مقربان (درگاه خدا) خواهد بود (وجيها في الدنيا و الاخره و من المقربين).
با توجه به اين آيات نكاتي چند را ميتوان متذكر شد:
1- در اين آيه و دو آيه ديگر از مسيح بهعنوان كلمه ياد شده است. اين تعبير در كتب عهد جديد نيز ديده ميشود. درباره اينكه چرا به عيسي كلمه گفته شده در ميان مفسران سخن بسيار است اما بيشتر بهنظر ميرسد كه علت آن همان تولد فوقالعاده مسيح است كه مشمول «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون» است و يا به خاطر اين است كه قبل از تولد، خداوند بشارت او را در كلامي به مادرش داده بود و نيز ممكن است علت اين تعبير اين باشد كه كلمه در اصطلاح قرآن به معني مخلوق به كار ميرود مانند: «قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي و لو جئنا بمثله مددا». «بگو: اگر درياها بهصورت مركب براي نوشتن كلمات پروردگار من شوند آنها تمام ميشوند پيش از آنكه كلمات پروردگار من تمام گردد هر چند همانند درياها را بر آن بيفزاييم.)» در اين آيه منظور از «كلمات خدا» همان مخلوقات او است و از آنجا كه مسيح(ع) يكي از مخلوقات بزرگ خدا بوده است اطلاق كلمه بر او شده كه در ضمن پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي نيز بوده باشد.
در واقع، جنبه تكويني حضرت عيسي(ع) خود كلمهالله است. يا به تعبير قرآن كلمه خداوند است كه به حضرت مريم القاء شده است. پدر او لاهوتي بوده است. او تنها پيامبري بود كه تولد او، تولد الهي است و از اين حيث به حضرت آدم شباهت بسياري دارد و با قول بيواسطه الهي تكوين يافته است. قرآن ميفرمايد: مثل عيسي مثل آدم است كه او را از خاك آفريد و به او گفت باش و او هستي يافت. اين يكي از اسرار مهم آفرينش انسان است و از لحاظ حكمي نيز اهميت فراواني دارد.
به هر روي اطلاق كلمهالله و كلام خداوند بر عيسي حكمت است. بنابراين حضرت عيسي حكمت خداوند است و با آموزههاي قرآن هم منافات ندارد و نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه سهم عيسي با محمد تفاوت دارد. در قرآن حضرت محمد(ص) كلام خداوند نيست بلكه آورنده كلام خداست اما در مسيحيت حضرت مسيح كلام خداست. كلام خداوند در اسلام قرآن است.
در حالي كه كلامالله در مسيح انجيل نيست بلكه خود مسيح است. در مسيحيت خود عيسي نقش قرآن و كلام خداوند را دارد. بنابراين انجيل عيسي كلام خداوند نيست يعني نقل قولي از كلام خداست و روايتي از كلامالله است. ملاصدرا در اين باره ميگويد: اگر قرآن را با انجيل مقايسه كنيم فرق اين است كه قرآن كلام خداست و هم كتاب خداست. اما انجيل فقط كتاب خدا و روايتي از كلام خداست. بنابراين عين كلام خدا نيست. براي اينكه كلام خدا خود مسيح است.
اگر ما بپذيريم كه حضرت عيسي كلمهالله بوده و كلمه خداوند عين حكمتالهي است، عيسي حكمت متعاليه محض است بنابراين قول مسيحيان كه عيسي را حكمت الهي ميدانند بر حق است منتها از حيث تفسير ميان مسلمانان و مسيحيت اختلاف است و آنها مسيح را عين خدا و ذات خدا ميدانند اما تفسير مسلمانان متفاوت است.
2- اطلاق مسيح به معني مسحكننده يا مسح شده بر عيسي (ع) ممكن است از اين نظر باشد كه او با كشيدن دست بر بدن بيماران غيرقابل علاج آنها را به فرمان خدا شفا ميداد و چون اين افتخار از آغاز براي او پيشبيني شده بود خدا نام او را قبل از تولد مسيح گذاشت و يا به خاطر آن است كه خداوند او را از ناپاكي و گناه مسح كرد و پاك گردانيد.
3- قرآن در اين آيه و آيات متعدد ديگر صريحا عيسي را فرزند مريم معرفي كرده تا پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي باشد زيرا كسي كه از مادر متولد ميشود و مشمول تمام تغييرات دوران جنين و تغييرات و تحولات جهان ماده است چگونه ميتواند خدا باشد؟ خدايي كه از تمام تغييرات و دگرگونيها بر كنار است. قرآن در آيهاي ديگر، يكي از فضائل و معجزات حضرت مسيح (ع)، اشاره ميكند و ميگويد: او با مردم در گهواره و در بزرگي سخن خواهد گفت و او از صالحان است (و يكلم الناس في المهد و كهلا و منالصالحين).
همانگونه كه در سوره مريم آمده، مريم براي رفع اتهام از خودش كه فرزندي بدون پدر به دنيا آورده بود، به فرمان خدا اشاره به گهواره نوزادش عيسي(ع) كرد، او در همان حال به سخن در آمد و با زبان فصيح و گويا مقام بندگي خويش را در مقابل خدا و همچنين مقام نبوت خود را آشكار ساخت و از آنجا كه غيرممكن است پيامبري اين چنين با عظمت از بطن ناپاكي بيرون آيد پاكدامني مادرش را با اين اعجاز اثبات نمود.
بايد توجه داشت كه كلمه «مهد» به معني محلي است كه براي خواب و استراحت نوزاد آماده ميكنند و نزديك به معني گهواره در فارسي است با اين تفاوت كه در گهواره مفهوم جنبش و حركت افتاده است در حالي كه مهد مفهوم عامي دارد و هر گونه محلي را كه براي نوزاد آماده كنند شامل ميشود.
ظاهر آيات سوره مريم اين است كه او در همان روزهاي آغاز تولدش زبان به سخن گشود، كاري كه براي هيچ نوزادي عادتا ممكن نيست و اين خود يك معجزه بزرگ بود، ولي سخن گفتن در حال ميانسالي و كهولت يك امر كاملا عادي است و ذكر اين دو با هم در آيه فوق ممكن است اشاره به اين باشد كه او در گهواره همانگونه سخن ميگفت كه در موقع رسيدن به كمال عمر، سخناني سنجيده و پر محتوا و حساب شده، نه سخناني كودكانه.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اين تعبير اشاره به اين حقيقت باشد كه مسيح (ع) از آغاز تولد تا زماني كه به سن كهولت رسيد همواره سخن حق ميگفت و در راه ارشاد و تبليغ خلق گام برميداشت. به علاوه اين تعبير درباره عيسي(ع)، گويا يك نوع پيشگويي و اشاره به آينده عمر او است، زيرا ميدانيم طبق تواريخ، حضرتمسيح(ع) هرگز در اين جهان و در ميان مردم به سن پيري نرسيد، بلكه در سن 33سالگي از ميان مردم بيرون رفت و خدا او را به آسمان برد و مطابق روايات متعددي در عصر ظهور حضرت مهدي (عج) به ميان مردم باز ميگردد و با آنها سخن ميگويد همانگونه كه در آغاز عمر سخن ميگفت. نيز تعبير از آن حضرت به «منالصالحين» نشان ميدهد كه صالح و شايسته بودن از بزرگترين افتخاراتي است كه نصيب انسان ميشود و گويي همه ارزشهاي انساني در آن جمع است.
منبع : همشهری آنلاین