اول تحقيق بعدا اقدام

phalagh

مدیر بازنشسته
از آموزه هاي قرآن براي من و شما اين است كه اگر به شما خبري دادند، قبل از هر اقدامي نخست بررسي كنيد و از صحت و سقم آن خبر مطمئن شويد بعد دست به هر اقدامي بزنيد:
خداوند در آيه 6 سوره حجرات مى فرمايد: اى مؤمنان اگر فرد فاسقى خبرى برايتان آورد، ]در آن [بررسى كنيد. مبادا نادانسته به قومى زيان رسانيد، آن گاه به خاطر كارى كه كرده ايد پشيمان شويد.
بسيارى از مفسرين شأن نزول اين آيه را در مورد «وليدبن عقبه» مى دانند و معتقدند كه قرآن در اين آيه وليدبن عقبه را فاسق معرفى مى كرده است. زيرا پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) وليدبن عقبه را براى جمع آورى زكات از قبيله «بنى المصطلق» اعزام كرد، وقتى كه اهل قبيله فهميدند، با خوشحالى به استقبال او آمدند. ولى از آنجايى كه ميان وليد و آنها در جاهليت خصومت شديدى بود، وليد تصور كرد كه آنها به قصد كشتن او آمده اند، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بازگشت و عرض كرد: آنها از پرداخت زكات خوددارى كردند! پيامبر(صلى الله عليه وآله) ناراحت شد و تصميم گرفت با آنها پيكار كند، در اين موقع اين آيه نازل شد كه: «هرگاه فاسقى خبرى آورد، درباره آن تحقيق كنيد...».•
وليدبن عقبة بن ابى معيط برادر مادرى عثمان بن عفان بود كه بعد از نزول آيه مذكور، به فاسق مشهور شد.
بعد از شأن نزول آيه اين توضيح لازم است كه مسأله اعتماد بر اخبار موثق، اساس تاريخ و زندگى بشر را تشكيل مى دهد، به طورى كه اگر مسئله حجيت خبر عادل يا موثقى از جوامع انسانى حذف شود، بسيارى از ميراث هاى علمى گذشته و اطلاعات مربوط به جوامع بشرى و حتى مسائل زيادى از آن چه امروز در جامعه خود با آن سر و كار داريم به كلى حذف خواهد شد.
ولى همان اندازه كه حجيت و قبول خبر عادل وثقه به زندگى سامان مى بخشد، تكيه بر اخبار غير موثق، بسيار خطرناك و موجب از هم پاشيدگى نظام جامعه ها شده و مصائب فراوانى به بار مى آورد، حيثيت و حقوق اشخاص را به خطر مى اندازد و انسان را به بيراهه و انحراف مى كشاند و سرانجام مايه پشيمانى خواهد بود; از اين رو، خبرى كه فاسق مى آورد در صورتى كه به جامعه مربوط شود و بخواهيم بر اساس آن، اقدام و عملى انجام دهيم بايد در مورد خبرش تحقيق و بررسى كنيم اما اگر خبر مهم و مفيد نباشد نياز به تحقيق و بررسى ندارد.•
 

soqrat

عضو جدید
با حرفات کاملا موافقم... اما نميدونم چرا توي جامعه ديني ما اقدامات غير محققانه زياد ديده ميشه... به نظر من روح ديني بر جامعه به ظاهر ديني ما حکمفرما نيست
 

sheida244

عضو جدید
با حرفات کاملا موافقم... اما نميدونم چرا توي جامعه ديني ما اقدامات غير محققانه زياد ديده ميشه... به نظر من روح ديني بر جامعه به ظاهر ديني ما حکمفرما نيست

خوب اين كاملاً واضح هست چون قدرت تحليل از ادما گرفته شده و دين به عنوان دين پذيرفته نيست فقط جايگاهي شده براي به قدرت رسيدن.
من با دين كاملاً موافقم حالا از هر نوعيش مي‌خواد باشه ولي واقعاً ديني الان ديده نمي‌شه
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دين و حكومت ديني همين است كه ميبيني انچه كه از دين برداشت كرده ايد درست نبوده از حكومت ديني نبايد انتظار دموكراسي داشته باشيد تنها بخشي كه در حكومت ديني با وضع موجود در تضاد است موضوع انتخابات ميباشد . در واقع در حكومت ديني يكبار با رهبر و يا خليفه بيعت ميشود و اوست كه انتخابات را انجام ميدهد.
ايا در جايي خوانده ايد كه پيامبر راي گيري براي خليفه بعدي كرده باشد و يا براي انتساب حاكمان ايران راي گيري كرده باشند انها بعد از جنگ قادسيه معاويه را براي حكومت بر ايران بر گزيدند.
ايا ابقا يا لغو سنت برده داري و كنيز داري با انتخابات بوده است؟ براي فروش كنيزان ايراني در بازار اعراب انتخاباتي وجود داشته؟
با حرفات کاملا موافقم... اما نميدونم چرا توي جامعه ديني ما اقدامات غير محققانه زياد ديده ميشه... به نظر من روح ديني بر جامعه به ظاهر ديني ما حکمفرما نيست
 
آخرین ویرایش:

soqrat

عضو جدید
دين و حكومت ديني همين است كه ميبيني انچه كه از دين برداشت كرده ايد درست نبوده از حكومت ديني نبايد انتظار دموكراسي داشته باشيد تنها بخشي كه در حكومت ديني با وضع موجود در تضاد است موضوع انتخابات ميباشد . در واقع در حكومت ديني يكبار با رهبر و يا خليفه بيعت ميشود و اوست كه انتخابات را انجام ميدهد.
ايا در جايي خوانده ايد كه پيامبر راي گيري براي خليفه بعدي كرده باشد و يا براي انتساب حاكمان ايران راي گيري كرده باشند انها بعد از جنگ قادسيه معاويه را براي حكومت بر ايران بر گزيدند.
ايا ابقا يا لغو سنت برده داري و كنيز داري با انتخابات بوده است؟ براي فروش كنيزان ايراني در بازار اعراب انتخاباتي وجود داشته؟
به به حضرت علامه پروفسور عراقی(اللهم صل علی عراقی و آل عراقی)
استاد من با اشارات علمی شما در اینجا و جاهای دیگه امروز متوجه شدم اصلا و کلا اشتب فکر میکردم و از دین منحرف اسلام هم دست کشیدم... اما موندم با چه دینی و تفکری زندگیمو ادامه بدم... استاد تورو خدا منو نجات بدین... استاد ما فقط تو رو داریم... استاد تو خودت یه پارچه پیغمبری... استاد....
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
عقل هم در ذهن هركس تعريفي دارد براي اينكه راه را بيابي به مفهوم عقل بيانديش تا سر در گم نشويد.
علماي اسلام مي گويند عقل بودن با بالقوه بودن سازگار نيست چون آنها عقل را مجرد ميدانند و مجرد بودن ميتواند با بالفعل بودن مساوي شود به زبان ساده تر آنها عقل را که ادراک معقولات ميکند مجرد از ماده ميدانند و بر اين پايه آنرا بالقوه نميدانند و بعد تجرد عقل را به چند شاخه تقسيم ميکنند تا نهايتا بگويند سرچشمه عقل خداست و رودخانه آن پيامبر است افلاطون مدعي است نفس در عالمي قبل ار اين عالم بوده و در آنجا با حقايق آشنا شده بعد اومده در بدن حبس شده و بدن مانع نفس در ابراز دانشش شده پس هر چه را که بشر کشف ميکند قبلا آنرا نفس بلد بوده به اين ميگند مجرد بودن و بالفعل بودن عقل مثل تعريف روح در اسلام،پيامبر هم که خدا را دانا به هر چيز تعريف کرده در واقع به شيوه افلاطوني عقل را تعريف نموده است (همانطور كه روح را تعريف كرده اند) با اين تفاوت که بعدا پيروان او با تقسيم بندي عقل به مجرد تام مانند عقل قاهره که از ماده بي نياز است و مجرد غير تام مانند نفس ناطقه که به ماده نياز مند است نظريه افلاطون را تصحيح ميکنند همان کاري را که با روح کرده اند .به عبارتي مسلمين شيوه کاملا يکنواختي در بيان مجهولات ساخته اند .و تکميِل کننده اين نظريات نهايتا ملا صدراست که مي گويد هر معقولي در مرتبه خود عاقل هم هست و بين عقل و عاقل و معقول اتحاديست که برپايه فرضيه حرکت جوهری به سوي معبود ميشتابند.و اما ارسطو گفته حالت نفس آنگاه که تعقل مي کند مثل حالت سيبي است که داره شيرين و قرمز ميشه . به اين نوع انديشه در تعريف عقل ميگند انديشه ارسطويي که همان عقل بالقوه است. بر اساس اين تفسير ماده قابليت انديشيدن را در خود دارد و هم زمان با رشد سلول هاي مغز قوه انديشيدن شکو فا تر مي شود.حالا شما بگوييد عقل بالقوه است يا بالفعل ؟يقينا شما هم خواهيد گفت که عقل بالقوه است پس مجرد نيست يعني بدون بدن وجود ندارد و چون مجرد نيست بسيط هم نيست و چون بسيط نيست نوع قاهره آنهم نمي تواند وجود داشته باشد.
به به حضرت علامه پروفسور عراقی(اللهم صل علی عراقی و آل عراقی)
استاد من با اشارات علمی شما در اینجا و جاهای دیگه امروز متوجه شدم اصلا و کلا اشتب فکر میکردم و از دین منحرف اسلام هم دست کشیدم... اما موندم با چه دینی و تفکری زندگیمو ادامه بدم... استاد تورو خدا منو نجات بدین... استاد ما فقط تو رو داریم... استاد تو خودت یه پارچه پیغمبری... استاد....
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
قراره اول تحقيق كنيم

قراره اول تحقيق كنيم

اسم اين تاپيك اينه كه اول تحقيق كنيم ، بدون اينكه به هر شكلي افكار مقابلمان را تخريب كنيم ،قرار نيست ميزگردي تشكيل شود كه همه بهم بگن به به چه عالي !!
ببينيم تورات چي ميگه :
در اغاز ،هنگاميكه خدا زمين و اسمان را افريد ،زمين خالي و بي شكل بود و روح خدا روي توده هاي تاريك بخار حركت ميكرد . خدا فرمود روشنايي بشود و روشنايي شد. خدا روشنايي را پسنديد و انرا از تاريكي جدا كرد .و روشنايي را را روز و تاريكي را شب ناميد. شب گذشت و صبح شد اين روز اول خلقت بود .
سپس خدا فرمود تا توده هاي بخار از هم جدا شوند تا اسمان در بالا و اقيانوسها در پايين تشكيل شود . خدا دود را از ابهاي پايين جدا كرد و اسمان را بوجود اورد شب گذشت و صبح شد كه اين روز دوم خلقت بود . .......
عبارات فوق ميگويند كه خداوند قبلا اسمان و زمين را ساخته ولي خالي و بيشكل هيچ اشاره اي نميكند كه عدم را هست كرده يا نه ! ولي ميشود فرض كرد كه اين خلقت از چيز ديگري نبوده و همزمان با خدا پيداش شده.
ولي در مورد روشنايي از قاعده كن فيكون روشنايي را ميسازد به عبارتي فرض بر اين شده كه تاريكي عدم است در برابر روشنايي پس خدا تصميم ميگيرد روشنايي را كه محبوس عدم بوده خلق كند ولي عدم را كه روشنايي باشد در كنار هستي كه در اينجا تاريكي بوده قرار ميدهد .
از اين به بعد خدا يك ماده را مثل دود به اسمان تبديل ميكند به عبارتي از اين به بعد خلقت در هستي رخ ميدهد و نه از عدم.
در خصوص زمان هم بايد فرض كرد زمان در تاريكي متوقف شده و به محض پيدايش روز زمان خلق شده كه اين زمانيكه با مقياس شب و روز خلق شده اند در برابر عدمي قرار دارند كه شب مطلق بوده ! قطعا همه ميدانند كه زمان محبوس در شب و روز نيست پس در تاريكي مطلق انزمانه هم زمان بوده و لي انرا در عدم ميپنداشتند .
 

Similar threads

بالا