اهميت دوران جواني

اهميت دوران جواني
بر هيچ اهل علمي پوشيده نيست كه در شكل گيري شخصيت هر فرد، مقطع جواني از جايگاه خاص و اهميت ويژهاي برخوردار است. شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيت هر انساني در اين سنين آغاز و به هر نحوي كه شكل گيرد غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت ميگردد و به همين دليل در روايات بر اهميت و برتري اين مقطع سني تأكيدات زيادي رفته و نيز روانشناسان اين دوره را حيات مجدد انسان ناميدهاند.
صاحب شريعت اسلام، حضرت خير الانام كه از سرچشمة وحي الهام ميگرفت در تكريم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذي يَعبُدُ في صباه علي الشيخ الذي يَعبُد بَعْدَ ما كَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلين علي ساير النّاس.
«فضيلت و برتري جوان عابد كه از آغاز جواني خدا را عبادت كند بر پيري كه وقت پيري مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم».[1]
و در جاي ديگر با اشاره به ارزش جواني ميفرمايد: اغتنم شبابك قبل هرمك.
«جوانيتان را قبل از فرارسيدن پيري غنيمت و قدر بدانيد».[2]
و خطاب به والدين و مربيان در برخورد با جوانان و نوجوانان ميفرمايند:
اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشُّبّانُ و خالفن الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.
«به شماها دربارة نوبالغان و جوانان به نيكي سفارش ميكنم كه آنها دلي رقيقتر و قلبي فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند ولي پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آيهاي از قرآن اشاره كرد و دربارة مردم كهن سال و پير كه مدت زندگي آنان به درازا كشيده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت».[3]
همه اين سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكيد داشتند علاوه بر سيرة عملي و برخورد بزرگوارانه و محترمانه كه با جوانان داشتهاند حاكي از حساسيت عنفوان جواني است.
بنابراين از منظر علم و دين، در تمام عمر و طول حيات انساني هيچ برههاي مهمتر از دورة نوجواني و جواني نيست. يكي از روانشناسان معروف غربي به نام دكتر «ماي لي» در اهميت اين دوره از عمر آدمي چنين ميگويد:
«در نوجواني مسأله شخصيت و هويّت با شدّت تمام از نو وارد ميدان ميشود پس نوجواني و جواني يكي از مراحل و مراتب بارور هستي است كه طي آن ساختهاي قطعي شخصيت و هويت بزرگسال تثبيت شده يا دوباره مطرح ميگردند».[4]
انعطاف پذيري روحية جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردي است كه بيشترين روحية تأثير پذيري را داراست شفافيت روحية جوانان و حساسيت ايشان، عامل اصلي توجه دستگاههاي تبليغاتي استكبار و بنگاههاي فرهنگي غرب، براي سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقي و اهداف پليد خويش در طول تاريخ بوده است.
درست از زماني كه دنياي غرب در اثر تحقيقات و مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعهاند با تشكيل بنگاههاي فرهنگي تبليغي همة همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهي تحت عنوان آزادي و عناوين مقدس ديگر به كار گرفت تا اين كه به اغراض استكباري و سلطه طلبي خود دست يازد. اگر چه غرب در القاي فرهنگ خود به كشورهاي اسلامي از راههاي متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولي تاريخ بهترين شاهد و گواه است كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده يا عوام مقلد (جواناني كه به مباني دين آشنايي چنداني ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانياي فعلي) يا سلطة غرب بر مسلمانان الجزاير بهترين نمونه تاريخي است.
روح ظريف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلي شكفته و با طراوت نموده است كه بيشترين تأثيرپذيري را براي پژمرده شدن داراست.
تشبيه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومين، حاكي از همين مطلب است كه او را ميتوان به هر جهتي هدايت نمود بر خلاف درخت تنومندي كه كسي قادر به جهت دهي او نيست مگر با بريدن تنه آن درخت.
نابراين جواني با نوعي اثر پذيري روحي و حالات انفعالي و تشويشات ذهني همراه و آميخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلي و استدلالي دارد. به همين جهت عوامل خارجي در جهات مثبت يا منفي بيشترين اثر را در او ميگذارد. آنچه كه از ديدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوي تكامل انساني و اهداف متعالي است. سنت و سيرة پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اولاد طاهرينش نسبت به جوانان، مبيّن همين نكته است.
پس صرفاً به كار گرفتن احساسات جوانان و تشويق و تحريص آنان از قدرت احساسي و عاطفي مقصود شارع مقدس نيست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دين و عقلاني نمودن اهداف عاليه انساني، همه همت رهبران دين ميباشد و ادعاي ما اين است كه همة تعاليم دين و احكام الهي خصوصاً نماز در همين راستا بر مسلمين فرض و واجب شده است.
نيازهاي غريزي و فطري جوانان و پاسخ آن
با تمهيد مقدمات و مطالبي كه ذكر شد ميتوان گفت كه فلسفه همه عبادات ديني در اين نكته معطوف است كه متأثرترين قشر يعني جوانانرا مؤثرترين قشر در اجتماع انساني قرار دهد. چون احساس به يك تكيه گاه محكم و امنيت و آرامش در پناه آن تنها عنصري است كه ميتواند به جوان اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابات دروني و تشويشات ذهني رها سازد. همه مشكلات و معضلات روحي و رواني كه هويّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصيت او را از كَفَش ربوده و خلاء عظيمي را در او ايجاد كرده ناشي از نداشتن يك ملجاء و عدم دست يابي به يك پناهگاه دائمي و مستحكم است. همة صاحبان مكاتب كوشيدهاند تا به نحوي اين آتش احساسات دروني را خاموش و يا حداقل از شعلههاي آن بكاهند. به همين خاطر راه حلهايي چون آزادي بيقيد و شرط جوانان در ارضاي هواهاي نفساني و غرايز حيواني و سوق دادن و جهت دهي ايشان به ميخانهها و كاهوارهها و صدها طرق ديگر را به عنوان پناهگاه ارائه دادند اما پس از رويكرد جوانان به آن مأمنهاي به ظاهر مستحكم، سقفهايشان فرو ريخته و به واهي و خيالي بودن آنها پي بردهاند. چون با ارضاء نيازها و دفع هواهاي نفساني، اهداف خود را تأمين شده نمييافتند.
«امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقي به اصطلاح پاپ (Pop) و پوشيدن لباسهاي نوعاً جديدي مثل بلوجين كه زبان حال ميل به آزادي از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و معيارهاي اجتماعي است كاملاً واضح است. بسياري از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر ميگذارند بدون آن كه بدانند به كجا ميروند. در اين مسحور شدگي و حتي تسخير شدگي در قبال شيوة زندگي جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير شده است شمار كثيري از جوانان مسلمان شريك بودهاند دانستن اين نكته براي جوانان مسلمان لازم است كه اين پديدهها با علل ژرفتري ارتباط دارند كه از نظر معنوي بيطرف نيستند».[5]
جوانان در زندگي و حيات جواني خويش امور زيادي را درحال تجربه كردن ميباشند او چون ساير افراد جامعه اما عاطفي و احساسيتر از ديگران در صدد دست يابي به امري است كه قلبش را بدان واسطه تسكين بخشيده و نوعي آرامش را تحصيل نمايد و ليكن به هر چيزي كه روي ميآورد بعد از مدت كوتاهي در مييابد كه آن عنصر، مطمئن و واقعي نيست. البته تشخيص اين امر در ابتداي سنين نوجواني و جواني بسيار دشوار است شور و هيجان جواني در جوانان غالباً فرصت تعقل و انديشة اين كه انسان براي يك زندگي و حيات طولاني و اهداف متعالي خلق شده را از او سلب كرده و به همين خاطر او بعد از تجربه عملي، به پوچي و بيپايگي بسياري از مأمنهايي كه بدان پناه آورده است پي خواهد برد. و دشمنان دين خصوصاً غرب به خاطر درك همين نيازهاي فطري و غريزي جوانان تلاش زيادي انجام ميدهند تا اين گرايشها را به جهاتي كه اهداف آنها را تأمين ميكند سوق دهند و آنها را از كمالات معنوي و ديني منحرف سازند. كسي كه خود مدت زيادي از عمرش را در ميان غربيها سپري كرده و الان هم زندگي خود را با آنها در حال تجربه كردن ميباشد قضاوت و داوريش چنين است كه گويد: «در شيوة زندگي كنوني غرب كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظة كنوني فارغ از همة تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرافرازيهاي لحظهاي و لذت حسي آني وا ميدارد. پرستش قهرمانان ورزشي و ميل به ركورد شكني دايمي و فايق آمدن بيوقفه بر طبيعت نشان دهندة يك وجه از اين دل مشغولي به تن است در حالي كه جنبة بسيار ويرانگرتر همين گرايش را ميتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، روابط جنسي آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً از تلاش نفس براي غرق نمودن خود در لذتهاي آني جسمي و غريزي حكايت دارد. بديهي است كه ورزش مستلزم انضباط و سخت كوشي است و اين از جهات مثبت آن است. اما بزرگداشت بيش از حدّ ورزش و كمابيش پرستيدن قهرمانان ورزشي ناشي از اهميت گزافي است كه به تن داده شده است. علاوه بر اين كه نقش و اهميتي كه به ورزش داده ميشود ابداً بيارتباط با اشتياق به لذت جوييهاي جسماني نيست. كه همه اين عوامل متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاي اخلاقي است».[6]
يك جوان مسلمان با تحصيل معرفت و دست يابي به علوم مقدس ديني بايد خود را مجهز ساخته و به دامي كه جوانان غربي بدان گرفتار آمدند هويت خود را از دست ندهد.
اهمیت دوران جوانی
هنگمی که انسان پای به عرصه هستی می گذارد دوره های مختلفی مانند کودکی، نوجوانی، جوانی و ... را پشت سر می گذارد.
جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر.
حال باید دید كه چگونه از بهار جوانى كاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟
این جاست كه باید با تلاشى پىگیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و كاملا بىعیب و نقص بود؛ راهى كه انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.
حضرت علی قلب نوجوان را مانند زمین كاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند كه اگر آن چه را كه باعث سعادت و كامیابى یك جوان است، بذر افشانى نكنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند كرد
در نظر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این دوران آنچنان مهم و ارزشمند است كه به ابوذر غفارى دستور میدهد تا این فرصت طلایى را به عنوان غنیمت تلقى كرده و از آن كاملا بهره بردارى كند و میفرماید: «یا أباذر اغتنم شبابك قبل هرمك.
اى ابوذر از جوانى خود پیش از فرا رسیدن دوران پیرى كاملا استفاده كن»
پیرى دوران استفاده از ذخیرههاست نه ذخیره سازى. بدین جهت پیامبر از ابوذر میخواهد تا قدر جوانى خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه كند.
بهره جوانى
عمرو بن حمق خزاعى، یكى از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمؤمنان (علیه السلام) بود كه سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانى براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آب برد، پیامبر پس از آشامیدن، در حق او دعا كرد و چنین فرمود: «اللهم امتعه بشبابه ؛ خدایا او را از جوانى بهرهمند ساز».
دقت در این ماجرا و دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بسیارى از مسائل را براى ما آشكار میسازد؛ زیرا آثار جوانى در نظر مبارك پیامبر، آن قدر مهم بوده كه درباره عمرو چنین دعایى میكند.
تأثیر این دعاى مستجاب درباره عمرو فقط براى این نبوده كه وى از نظر ظاهرى و شكل و قیافه جوان بماند؛ چرا كه این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانى بسیار ناچیز است، گفتنى است كه عمرو در اثر دعاى خیر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تا هشتاد سالگى از روحیهاى جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا كرد تا فكر و اندیشه عمرو مانند یك جوان، و سلامت جسمى او، سلامت یك جوان، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یك جوان بانشاط و سالم همچنان باقى بماند در نتیجه، او با این كه هشتاد سال از عمر با بركت خود را پشت سر گذرانده بود اما همچنان قوى و نیرومند، در كنار امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنههاى نبرد میغرید و میخروشید؛ گویى فراموش كرده بود كه هشتاد سال از عمر شریفش میگذرد.
در جوانى چه رازى نهفته است كه از یك سو پیامبر سفارش فرموده و از سوى دیگر، در قیامت از آن سوال میشود؟
پاسخ این پرسش بسیار روشن است: جوانى دوران نشاط و سلامتى است فكر جوان همانند خود جوان بسیار مستعد است قلب جوان بسیار رقیق و مهربان است و تیرگى قلب بسیارى از بزرگسالان را ندارد.
بى جهت نیست كه خداوند به جوانان نظر دیگرى دارد و از باب لطف و مرحمت برخى گناهان جوانان را نادیده میگیرد؛ اما زمانى كه از سن جوانى بگذرد و به چهل سالگى برسند، دستور میآید تا هر گناه بزرگ و كوچك را بر همگان بنویسند و هرگز در این جهت كوتاهى نكنند.
حساسیت امیرمؤمنان به دوران جوانى
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به این دوران بسیار حساس و امیدوار بودند؛ چرا كه تمام افتخاراتى كه به دست آورده بودند در همین دوران بوده است.
بر هيچ اهل علمي پوشيده نيست كه در شكل گيري شخصيت هر فرد، مقطع جواني از جايگاه خاص و اهميت ويژهاي برخوردار است. شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيت هر انساني در اين سنين آغاز و به هر نحوي كه شكل گيرد غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت ميگردد و به همين دليل در روايات بر اهميت و برتري اين مقطع سني تأكيدات زيادي رفته و نيز روانشناسان اين دوره را حيات مجدد انسان ناميدهاند.
صاحب شريعت اسلام، حضرت خير الانام كه از سرچشمة وحي الهام ميگرفت در تكريم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذي يَعبُدُ في صباه علي الشيخ الذي يَعبُد بَعْدَ ما كَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلين علي ساير النّاس.
«فضيلت و برتري جوان عابد كه از آغاز جواني خدا را عبادت كند بر پيري كه وقت پيري مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم».[1]
و در جاي ديگر با اشاره به ارزش جواني ميفرمايد: اغتنم شبابك قبل هرمك.
«جوانيتان را قبل از فرارسيدن پيري غنيمت و قدر بدانيد».[2]
و خطاب به والدين و مربيان در برخورد با جوانان و نوجوانان ميفرمايند:
اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشُّبّانُ و خالفن الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.
«به شماها دربارة نوبالغان و جوانان به نيكي سفارش ميكنم كه آنها دلي رقيقتر و قلبي فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند ولي پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آيهاي از قرآن اشاره كرد و دربارة مردم كهن سال و پير كه مدت زندگي آنان به درازا كشيده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت».[3]
همه اين سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكيد داشتند علاوه بر سيرة عملي و برخورد بزرگوارانه و محترمانه كه با جوانان داشتهاند حاكي از حساسيت عنفوان جواني است.
بنابراين از منظر علم و دين، در تمام عمر و طول حيات انساني هيچ برههاي مهمتر از دورة نوجواني و جواني نيست. يكي از روانشناسان معروف غربي به نام دكتر «ماي لي» در اهميت اين دوره از عمر آدمي چنين ميگويد:
«در نوجواني مسأله شخصيت و هويّت با شدّت تمام از نو وارد ميدان ميشود پس نوجواني و جواني يكي از مراحل و مراتب بارور هستي است كه طي آن ساختهاي قطعي شخصيت و هويت بزرگسال تثبيت شده يا دوباره مطرح ميگردند».[4]
انعطاف پذيري روحية جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردي است كه بيشترين روحية تأثير پذيري را داراست شفافيت روحية جوانان و حساسيت ايشان، عامل اصلي توجه دستگاههاي تبليغاتي استكبار و بنگاههاي فرهنگي غرب، براي سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقي و اهداف پليد خويش در طول تاريخ بوده است.
درست از زماني كه دنياي غرب در اثر تحقيقات و مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعهاند با تشكيل بنگاههاي فرهنگي تبليغي همة همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهي تحت عنوان آزادي و عناوين مقدس ديگر به كار گرفت تا اين كه به اغراض استكباري و سلطه طلبي خود دست يازد. اگر چه غرب در القاي فرهنگ خود به كشورهاي اسلامي از راههاي متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولي تاريخ بهترين شاهد و گواه است كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده يا عوام مقلد (جواناني كه به مباني دين آشنايي چنداني ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانياي فعلي) يا سلطة غرب بر مسلمانان الجزاير بهترين نمونه تاريخي است.
روح ظريف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلي شكفته و با طراوت نموده است كه بيشترين تأثيرپذيري را براي پژمرده شدن داراست.
تشبيه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومين، حاكي از همين مطلب است كه او را ميتوان به هر جهتي هدايت نمود بر خلاف درخت تنومندي كه كسي قادر به جهت دهي او نيست مگر با بريدن تنه آن درخت.
نابراين جواني با نوعي اثر پذيري روحي و حالات انفعالي و تشويشات ذهني همراه و آميخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلي و استدلالي دارد. به همين جهت عوامل خارجي در جهات مثبت يا منفي بيشترين اثر را در او ميگذارد. آنچه كه از ديدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوي تكامل انساني و اهداف متعالي است. سنت و سيرة پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اولاد طاهرينش نسبت به جوانان، مبيّن همين نكته است.
پس صرفاً به كار گرفتن احساسات جوانان و تشويق و تحريص آنان از قدرت احساسي و عاطفي مقصود شارع مقدس نيست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دين و عقلاني نمودن اهداف عاليه انساني، همه همت رهبران دين ميباشد و ادعاي ما اين است كه همة تعاليم دين و احكام الهي خصوصاً نماز در همين راستا بر مسلمين فرض و واجب شده است.
نيازهاي غريزي و فطري جوانان و پاسخ آن
با تمهيد مقدمات و مطالبي كه ذكر شد ميتوان گفت كه فلسفه همه عبادات ديني در اين نكته معطوف است كه متأثرترين قشر يعني جوانانرا مؤثرترين قشر در اجتماع انساني قرار دهد. چون احساس به يك تكيه گاه محكم و امنيت و آرامش در پناه آن تنها عنصري است كه ميتواند به جوان اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابات دروني و تشويشات ذهني رها سازد. همه مشكلات و معضلات روحي و رواني كه هويّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصيت او را از كَفَش ربوده و خلاء عظيمي را در او ايجاد كرده ناشي از نداشتن يك ملجاء و عدم دست يابي به يك پناهگاه دائمي و مستحكم است. همة صاحبان مكاتب كوشيدهاند تا به نحوي اين آتش احساسات دروني را خاموش و يا حداقل از شعلههاي آن بكاهند. به همين خاطر راه حلهايي چون آزادي بيقيد و شرط جوانان در ارضاي هواهاي نفساني و غرايز حيواني و سوق دادن و جهت دهي ايشان به ميخانهها و كاهوارهها و صدها طرق ديگر را به عنوان پناهگاه ارائه دادند اما پس از رويكرد جوانان به آن مأمنهاي به ظاهر مستحكم، سقفهايشان فرو ريخته و به واهي و خيالي بودن آنها پي بردهاند. چون با ارضاء نيازها و دفع هواهاي نفساني، اهداف خود را تأمين شده نمييافتند.
«امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقي به اصطلاح پاپ (Pop) و پوشيدن لباسهاي نوعاً جديدي مثل بلوجين كه زبان حال ميل به آزادي از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و معيارهاي اجتماعي است كاملاً واضح است. بسياري از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر ميگذارند بدون آن كه بدانند به كجا ميروند. در اين مسحور شدگي و حتي تسخير شدگي در قبال شيوة زندگي جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير شده است شمار كثيري از جوانان مسلمان شريك بودهاند دانستن اين نكته براي جوانان مسلمان لازم است كه اين پديدهها با علل ژرفتري ارتباط دارند كه از نظر معنوي بيطرف نيستند».[5]
جوانان در زندگي و حيات جواني خويش امور زيادي را درحال تجربه كردن ميباشند او چون ساير افراد جامعه اما عاطفي و احساسيتر از ديگران در صدد دست يابي به امري است كه قلبش را بدان واسطه تسكين بخشيده و نوعي آرامش را تحصيل نمايد و ليكن به هر چيزي كه روي ميآورد بعد از مدت كوتاهي در مييابد كه آن عنصر، مطمئن و واقعي نيست. البته تشخيص اين امر در ابتداي سنين نوجواني و جواني بسيار دشوار است شور و هيجان جواني در جوانان غالباً فرصت تعقل و انديشة اين كه انسان براي يك زندگي و حيات طولاني و اهداف متعالي خلق شده را از او سلب كرده و به همين خاطر او بعد از تجربه عملي، به پوچي و بيپايگي بسياري از مأمنهايي كه بدان پناه آورده است پي خواهد برد. و دشمنان دين خصوصاً غرب به خاطر درك همين نيازهاي فطري و غريزي جوانان تلاش زيادي انجام ميدهند تا اين گرايشها را به جهاتي كه اهداف آنها را تأمين ميكند سوق دهند و آنها را از كمالات معنوي و ديني منحرف سازند. كسي كه خود مدت زيادي از عمرش را در ميان غربيها سپري كرده و الان هم زندگي خود را با آنها در حال تجربه كردن ميباشد قضاوت و داوريش چنين است كه گويد: «در شيوة زندگي كنوني غرب كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظة كنوني فارغ از همة تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرافرازيهاي لحظهاي و لذت حسي آني وا ميدارد. پرستش قهرمانان ورزشي و ميل به ركورد شكني دايمي و فايق آمدن بيوقفه بر طبيعت نشان دهندة يك وجه از اين دل مشغولي به تن است در حالي كه جنبة بسيار ويرانگرتر همين گرايش را ميتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، روابط جنسي آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً از تلاش نفس براي غرق نمودن خود در لذتهاي آني جسمي و غريزي حكايت دارد. بديهي است كه ورزش مستلزم انضباط و سخت كوشي است و اين از جهات مثبت آن است. اما بزرگداشت بيش از حدّ ورزش و كمابيش پرستيدن قهرمانان ورزشي ناشي از اهميت گزافي است كه به تن داده شده است. علاوه بر اين كه نقش و اهميتي كه به ورزش داده ميشود ابداً بيارتباط با اشتياق به لذت جوييهاي جسماني نيست. كه همه اين عوامل متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاي اخلاقي است».[6]
يك جوان مسلمان با تحصيل معرفت و دست يابي به علوم مقدس ديني بايد خود را مجهز ساخته و به دامي كه جوانان غربي بدان گرفتار آمدند هويت خود را از دست ندهد.
اهمیت دوران جوانی
هنگمی که انسان پای به عرصه هستی می گذارد دوره های مختلفی مانند کودکی، نوجوانی، جوانی و ... را پشت سر می گذارد.
جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر.
حال باید دید كه چگونه از بهار جوانى كاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟
این جاست كه باید با تلاشى پىگیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و كاملا بىعیب و نقص بود؛ راهى كه انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.
حضرت علی قلب نوجوان را مانند زمین كاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند كه اگر آن چه را كه باعث سعادت و كامیابى یك جوان است، بذر افشانى نكنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند كرد
در نظر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این دوران آنچنان مهم و ارزشمند است كه به ابوذر غفارى دستور میدهد تا این فرصت طلایى را به عنوان غنیمت تلقى كرده و از آن كاملا بهره بردارى كند و میفرماید: «یا أباذر اغتنم شبابك قبل هرمك.
اى ابوذر از جوانى خود پیش از فرا رسیدن دوران پیرى كاملا استفاده كن»
پیرى دوران استفاده از ذخیرههاست نه ذخیره سازى. بدین جهت پیامبر از ابوذر میخواهد تا قدر جوانى خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه كند.
بهره جوانى
عمرو بن حمق خزاعى، یكى از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمؤمنان (علیه السلام) بود كه سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانى براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آب برد، پیامبر پس از آشامیدن، در حق او دعا كرد و چنین فرمود: «اللهم امتعه بشبابه ؛ خدایا او را از جوانى بهرهمند ساز».
دقت در این ماجرا و دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بسیارى از مسائل را براى ما آشكار میسازد؛ زیرا آثار جوانى در نظر مبارك پیامبر، آن قدر مهم بوده كه درباره عمرو چنین دعایى میكند.
تأثیر این دعاى مستجاب درباره عمرو فقط براى این نبوده كه وى از نظر ظاهرى و شكل و قیافه جوان بماند؛ چرا كه این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانى بسیار ناچیز است، گفتنى است كه عمرو در اثر دعاى خیر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تا هشتاد سالگى از روحیهاى جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا كرد تا فكر و اندیشه عمرو مانند یك جوان، و سلامت جسمى او، سلامت یك جوان، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یك جوان بانشاط و سالم همچنان باقى بماند در نتیجه، او با این كه هشتاد سال از عمر با بركت خود را پشت سر گذرانده بود اما همچنان قوى و نیرومند، در كنار امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنههاى نبرد میغرید و میخروشید؛ گویى فراموش كرده بود كه هشتاد سال از عمر شریفش میگذرد.
در جوانى چه رازى نهفته است كه از یك سو پیامبر سفارش فرموده و از سوى دیگر، در قیامت از آن سوال میشود؟
پاسخ این پرسش بسیار روشن است: جوانى دوران نشاط و سلامتى است فكر جوان همانند خود جوان بسیار مستعد است قلب جوان بسیار رقیق و مهربان است و تیرگى قلب بسیارى از بزرگسالان را ندارد.
بى جهت نیست كه خداوند به جوانان نظر دیگرى دارد و از باب لطف و مرحمت برخى گناهان جوانان را نادیده میگیرد؛ اما زمانى كه از سن جوانى بگذرد و به چهل سالگى برسند، دستور میآید تا هر گناه بزرگ و كوچك را بر همگان بنویسند و هرگز در این جهت كوتاهى نكنند.
حساسیت امیرمؤمنان به دوران جوانى
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به این دوران بسیار حساس و امیدوار بودند؛ چرا كه تمام افتخاراتى كه به دست آورده بودند در همین دوران بوده است.