انشاء درباره رفتن شا.ه بنویسید

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]انشاء درباره رفتن شا.ه بنویسید : (با لحن پنجم دبستان بخوانید)[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]البته واضح و مبرهن است که ما چون قدمان هنوز کوچیک است شاه یادمان نمی آید ولی دیشب از بابایمان پرسیدیم شاه چرا رفت؟ او درحالی‌که داد می‌زد تجریش دو نفر، گفت برای اینکه من آن‌موقع با حقوقم می‌توانستم قسط یک پنت هاوس در امریکا را هم بدهم از شاه بدم می آمد الآن با حقوقم قسط این اسی چارچرخ را هم نمی‌توانم بدهم آقا از من خوشش می آید .[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از بابایمان پرسیدیم پنت هاوس چیه ؟ [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفت مثل خونه همین ج.ن.ت.ی حلال شده .[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مامانمان به بابایمان گفته که یک تلویزیون م.ا.ه.واره‌ای بخرد . او به بابا می‌گوید خسته شدیم بسکه صبح تا شب ریخت این پدرسگها را دیدیم . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مامانمان به من و تقی می‌گوید پدرسگها، فکر کنم منظورش ما باشیم . ما هر وقت م.ا.ه.واره تماشا می‌کنیم آقای چالنگی می‌گوید هشت نفر دیگر اعدام شدند . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از دائی جعفرمان پرسیدیم چرا ؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفت ادغام علیه امنیت ملی . [/FONT] [FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دائی می‌گوید الآن اگر بفیسی هم ادغام امنیت ملی می‌شود . ما البته آدم فیسوئی نیستیم ولی یکبار در مستراح فیسیدیم تند تند کشیدیم بالا گفتیم امنیت ملی ادغام شد سند بگذارید من را فراری بدهید زود ! [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]راستی دختر همسایه ما, منیژه چند وقت است که در دوبی زندگانی می‌کند. ما هر وقت می‌پرسیم منیژه آنجا چی‌کار می‌کند به‌ما می‌گویند الآن برای تو زود است این کارهای بد را یاد بگیری.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یکبار خواستیم عین الله را بخاطر فحش ناموسی بگیریم بزنیم گفت خودت پرسیدی منیژه دوبی چیکار می‌کند . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عین الله می‌گوید منیژه فدای سر نوار غزه .[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ما خیلی دلمان می‌خواهد این نوار غزه را یکبار گوش کنیم. [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آقا علوم یکبار از آقا پرویزی ۳۵۰۰ تومان قرض گرفت که هفت تا نان بخرد . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بعد چون پول آقا پرویزی را نداشت که پس بدهد نیم ساعت رفت دم مجلس.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]م.اه.واره یک هفته درباره اش برنامه نشان داد فکر کنم آن ۳۵۰۰ تومان امنیت ملی را ادغام کرد چون آقا علوم با شیاف خودکشی شد . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آقا ناظم هر وقت ا.ح.م.د.ی ن.ژ.اد را می‌بیند برای آقا علوم فاتحه می‌فرستد می‌گوید حیف تو به آن خوش تیپی نبود که فدای این نکبت مایه خال شدی با اون ریختش که عین پرسپکتیو قمبل اوباما می‌ماند.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]همسایه ما سه تا پسر داشت که دوتایشان خیلی درس خوان بودند . یکی‌شان افتاد ته دره یکی دیگر با هواپیما سقوط کرد ولی آن یکی بجای درس خواندن رفت ریش گذاشت کتک‌کاری کرد الآن هم سردار است هم شهید است هم نصف مینی سیتی را با یک پاساژ در کرج دارد . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حیف که اصغری فیلمش را نداد ما ببینیم می‌گویند در جشنواره فیلمهای پ.و.ر.ن.و و بد بد جایزه نماز جماعت طلا را برده است ! [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در اینجا انشای ما به پایان می‌رسد .[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ما نمی‌دانیم که آیا در این انشا فیسیده ایم یا نه که امنیت ملی ادغام بشود ولی جمال آقا تاریخمان را عشق است که همیشه می‌گوید : [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در ایران تا بود ملا و مفتی ، به روز بدتر از اینهم بیفتی ![/FONT]
 

Similar threads

بالا