ميرزا تقي خان فراهاني كه در ذهن ما با نام اميركبير جاي گرفته، يكي از مردان بزرگ اين سرزمين است. به عقيده صاحب نظران اگر وي موفق مي شد اصلاحات موردنظر خود را در زمينه هاي مختلف مديريتي در كشور اجرا كند، بي شك ايران اكنون -اگر نگويم قدرتمندترين- يكي از قدرت هاي جهان در زمينه هاي مختلف اعم از اقتصاد، علوم و فنون، قدرت نظامي و... بود.
گرچه دوره كوتاه صدارت اين مرد بزرگ نيمچه طعم شيريني از قانون گرايي و مديريت عقلايي در كام مردم اين سرزمين بر جاي گذاشت، اما با اقدامات نابخردانه و معمولاً برخاسته از هوس(۱) شاهان بي كفايت قاجار، اين طعم به تلخي گراييد. چنان تلخ كه الان بعد از گذشت قريب ۲ قرن از آن دوران، نسل من هم تلخي آن را در ذائقه خود حس مي كند.
بگذريم؛ انگيزه من از نوشتن اين پست نمك پاشيدن روي اين زخم كهنه نيست. مطلبي در مورد اميركبير در شماره جديد مجله همشهري جوان خواندم كه چند نكته آن برايم جالب بود. اول آن كه اقدامات يا به عبارت گوياتر اصلاحات اين امير بزرگ منحصر به يك زمينه خاص نبود ؛ بلكه شامل اقتصاد، ارتش، صنعت، امر تحصيل و فرهنگ مي شد.نكته دوم كه از اولي برايم جالب تر است اين كه او همه اين اقدامات را در طول ۳ سال و ۴ ماه دوران صدراعظمي انجام داده است! سوم، گرچه نقشه قتل اميركبير را مادر ناصرالدين شاه و عده اي از درباريان در ذهن شاه انداختند(۲)، اما سفراي روس و انگليس آنها را در اجراي نقشه شومشان مشاوره مي دادند. اين خود درسي است از تاريخ براي امروز ما كه اگر جاي پاي استعمار كهنه انگليس را در وقايع پيچيده بعد از انتخابات مي بينيم به هوش باشيم كه به قول شاعر: اين گرگ سال هاست كه با گله آشناست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- شخص اميركبير جمله اي دارد به اين مضمون كه: بزرگترين كار من اين بود كه توانستم شاه را از توجه صرف به امور حرمسرا بازدارم!
۲- آنها اين گونه به شاه وانمود كردند كه اميركبير با اين بلندپروازي ها سوداي سلطنت در سر دارد و اين گونه شاه را به وي بدگمان كردند تا اينكه شاه، امير را پس از مدتي عزل كرد و به كاشان تبعيد نمود و سرانجام هم او را به قتل رساند.