افسردگی

جو مو نگ

عضو جدید
افسردگی
بيماري افسردگي در ميان 7.7 درصد از جمعيت 15 ساله و بالاتر در كشور ما شايع است.بر اين اساس درمان سالانه يك فرد افسرده در ايران بطور متوسط 60 هزار ريال هزينه در بردارد و همين هزينه براي پنج ميليون بيمار افسرده 300 ميليارد ريال در سال برآورد شده است. اين در حالي است كه بر اساس نتايج پژوهشي فقط نيمي از بيماران افسرده در كشور ما جهت درمان و مداوا به پزشك و يا مراكز درماني مراجعه مي‏كنند. گذشته از هزينه‏هاي مستقيم ناشي از اختلالات افسردگي، اين امر به شكلهاي مختلف باعث تحميل هزينه‏هاي غيرمستقيم بر جامعه نيز مي‏شود. پايين بودن بازده كاري شاغلين افسرده، غيبت از محل كار، افزايش تنشهاي بين فردي و خسارتهاي اجتماعي متعددش و نيز تحليل روحيه و انرژي در افراد مراقب بيماران افسرده از جمله اين پي آمدها هستند.بر اساس نتيجه‏گيري پژوهشي، يك فرد افسرده بطور متوسط سالانه 23 روز بيشتر از ديگران در محل كار و يا تحصيل خود غايب است. به اين ترتيب وجود پنج ميليون افسرده باعث هدر رفتن 115 ميليون روز كاري در ايران مي‏شود. يكي ديگر از عوارض و يا نشانه‏هاي عام افسردگي ابراز ناخرسندي از زندگي و گله از موارد مختلف مورد بحث در جمعهاي خانوادگي و دوستانه، اتوبوس و تاكسي و محيطهاي كاري است. احساس ياس و نااميدي، ترس از آينده، بي حالي، خستگي و عدم نشاط، بي علاقگي نسبت به سرنوشت سياسي و اجتماعي و فقدان هدف و انگيزه هر كدام مي‏تواند علامت افسرده بودن باشد. تداوم هر يك از اين حالتها هم مي‏تواند منجر به بيماري افسردگي شود.اين علايم در واقع هشدار نسبت به روند از دست رفتن سلامت رواني جامعه و اختلال در بهداشت روان افراد است كه در صورت اعمال نشدن روشهاي پيشگيري و اقدامات درماني و بي توجهي در قبال آن، بايد در انتظار پيامدهاي زيانبار و ناهنجاريهاي اجتماعي بيشتر بود.بر اين اساس مي‏توان به يقين گفت كه پرداختن به موضوع افسردگي و علل آن يكي از ضروريات اجتماعي جامعه امروز ما است. اين در حالي است كه به رغم شيوع بالاي اختلالات افسردگي در ايران، اين امر غالبا يا تشخيص داده نمي‏شود و يا با تشخيص اشتباه منجر به اعمال روشهاي درماني نامناسب مي‏شود.اكثر بيماران افسرده به جاي مراجعه به مراكز روانپزشكي، به واحدهاي طبي عمومي مراجعه مي‏كنند و همين امر باعث وخيم شدن وضعيت آنان مي‏شود. طبق نتايج بدست آمده 67 درصد افراد افسرده زن هستند و بطور كلي ميانگين سن اين نوع بيماران 35 سال برآورده شده است. در اين تحقيق وضعيت اشتغال افراد افسرده به ترتيب فراواني (خانه دار، محصل، دانشجو، كارمند، شغل آزاد، بيكار و كارگر) تشخيص داده شده است.طبق اين پژوهش هر فرد افسرده بطور متوسط با 4.28 ماه تاخير به روانپزشك مراجعه مي‏كند. اين تاخير ناشي از علل متعدد همچون تشخيص نامناسب، بي ميلي بيمار نسبت به مراجعه به روانپزشك و نامناسب بودن نظام ارجاع بيماران به متخصص ذيربط است. اين ميزان وقفه در درمان باعث افزايش مرگ و مير، بيماري زايي و ناتواني ناشي از بيماري و تحميل هزينه‏هاي مستقيم و غيرمستقيم فرد و اجتماع نيز مي‏شود. بر همين اساس بيشترين عامل استرس زا پيش از بروز علايم افسردگي مربوط به مشكلات زناشويي و مشاجرات خانوادگي است.پس از اين، به ترتيب فوت نزديكان، دوري از خانواده يا فاميل، مشكلات اقتصادي حاد، شكست عاطفي، زايمان، بيماري نزديكان، بيماري خود فرد، شكست تحصيلي، درگيري شغلي، حاملگي ناخواسته، ضربه به سر، تغيير ناخواسته شغلي، زنداني شدن، حوادث طبيعي، بيكاري و دير شدن ازدواج ديگر عوامل استرس زا پيش از بروز علايم افسردگي هستند. با اعتقاد صاحب نظران از آنجا كه مراقبتهاي طبي اوليه بيماري افسردگي شايع‏تر از بيماري (فشار خون) است، پزشكان همانطور كه به غربالگري فشار خون عادت كرده‏اند بايد به (غربالگري افسردگي) هم عادت كن‏مساله مهم ديگر استفاده از مشاوره روانپزشكي و ارجاع بيماران شديد به پزشك متخصص است. در يك مطالعه، بيماراني كه پزشك معالجشان از مشاوره روانپزشكي بهره گرفته بودند نسبت به بيماراني كه از چنين مشاوره‏اي استفاده نكرده بودند علاوه بر افزايش‏چشمگير عملكرد فيزيكي، كاهش قابل توجه هزينه درماني داشته‏اند. زمينه‏هاي فردي و اجتماعي بروز افسردگي‏مهناز، ذ 37 ساله مي‏گويد: فوق ليسانس فلسفه هستم و درس بينش و منطق دبيرستان را تدريس مي‏كنم. دو سال است كه متوجه شدم افسردگي پيدا كرده‏ام، البته سالهاي قبل هم اين حالات را داشتم اما به پزشك و روانشناس مراجعه نمي‏كردم و فكر مي‏كردم اين يك امر طبيعي است و نياز به درمان ندارد. او گفت: از نظر فكري مشكل دارم، زود عصباني مي‏شوم، پرخاشگر هستم، زود خسته مي‏شوم، احساس پوچي و نااميدي دارم و احساس مي‏كنم از همسرم فاصله زيادي گرفته‏ام، هميشه اين حالات به من دست نمي‏دهد بلكه در زمان اختلافات و تحميل فشارهاي گوناگون زندگي اين حالات تشديد مي‏شود، فكر مي‏كنم اكثر افراد جامعه اين طور باشند ولي جهت درمان مراجعه نمي‏كنند.مهناز در اين زمينه به شوهرش اشاره مي‏كند و مي‏گويد: همسرم هم داراي چنين حالاتي است ولي تاكنون نتوانسته‏ام او را متقاعد كنم جهت تغيير در نگرش و رفتارش به‏مشاوره مراجعه كند و مي‏گويد مشكلي ندارم.وي مي‏افزايد: طي مدتي كه تحت درمان روانپزشكي و مشاوره قرار گرفته‏ام روز به روز احساس بهبودي بيشتري مي‏كنم و با اينكه همان فشارهاي زندگي را دارم اما ديدو تفكرم نسبت به مسايل و رويدادها تغيير كرده است. (زهره ص) هم كه مدتي است دچار اختلال افسردگي شده مي‏گويد: خانه دارم و سه فرزند دارم دو ماه است كه دچار افسردگي شده‏ام.وي مي‏افزايد: هميشه احساس ترس مي‏كنم، منتظر شنيدن خبرهاي بد و هولناك هستم، دوست ندارم با كسي وقت برآمد داشته باشم، اشتهايم بسيار كم شده است و شبها تا سحرگاه بيدار مي‏مانم.مدتي است كه به روانپزشك مراجعه كرده‏ام و با وجود اينكه داروي اعصاب مصرف مي‏كنم اما احساس بهبودي ندارم، حوصله كار كردن ندارم و به طور كلي از زندگي بيزارشده‏ام.وي افزود: مردم استرس زياد دارند، تعارضات بسيار است. چشم و هم چشمها زياد شده، روابط دوستانه كم شده، بدين جهت در شرايط كنوني احساس تنهايي و ياس بيش از هر زمان بر افراد مستولي شده است.پروانه مجد، كارشناس ارشد روانشناسي باليني و مدرس دانشگاه مي‏گويد: (افسردگي) از جمله بيماريهايي است كه در قرن بيستم شايع شد.افراد جامعه در تمام مراحل زندگي از كودكي تا كهنسالي در معرض ابتلا به افسردگي هستند. وي از اين نظر افسردگي را همچون بيماري سرماخوردگي دانست.وي تاكيد مي‏كند كه افسردگي با غم و اندوه معمولي فرق مي‏كند. خيلي از افراد در برابر وقايع ناراحت كننده زندگي براي مدتي دچار اندوه شده و عملكردشان تحت تاثيرقرار مي‏گيرد اما اين (افسردگي) نيست. (افسردگي) زماني حالت بيماري به خود مي‏گيرد كه سه مورد از مجموع عوامل ذكر شده در زير براي مدت زمان حداقل دو هفته يا بيشتر در خلق و روحيه فرد تداوم‏يابد.وي اين علايم را شامل (خلق افسرده در اكثر اوقات روز، احساس پوچي و غمگيني و كاهش لذت و علاقه در تمام فعاليتها، كاهش قابل ملاحظه وزن بدن بدون گرفتن رژيم غذايي، كم خوابي يا پرخوابي روزانه، احساس خستگي يا فقدان انرژي، تحريكات رواني، حركتي و كندي فعاليتهاي روزانه، احساس بي ارزشي، احساس گناه مفرط، كاهش توانايي براي تمركز و تفكر و افكار تكرار شونده خودكشي برشمرد.مجد معتقد است: آنگاه كه سه مورد از اين علايم طي سه هفته متوالي در ذهن و روان شخص باقي بماند، مي‏توانيم بگوييم فرد دچار افسردگي شده و نيازمند درمان مي‏باشد.افسردگي علل متفاوت بسياري دارد اما منشا اساسي آن (فشارهاي (استرس) تكرار شونده) است.جامعه شناسان (افسردگي) را واكنش در برابر محروميتهاي اجتماعي مي‏دابر اساس استدلال جامعه شناسانه به عنوان مثال جواني كه به سن بلوغ و شكوفايي رسيده احتياج به شغل، تشكيل خانواده و مسكن دارد اما اگر نتواند ذهنيت آرماني اش در اين چارچوب را با واقعيت بيروني تطبيق دهد دچار تعارض شده، فعاليت طبيعي خود را از دست داده، گوشه‏گيري را پيشه مي‏كند و از ديدگاه مرضي به فردي (افسرده)) مبدل مي‏شود.جديدترين نظريات در مورد علل افسردگي (نحوه تفكر نسبت به رويدادها و استنباط و تفسير شخص را رخدادهاي زندگي روزمره) مي‏باشد.بر اين اساس حالت رواني و نگرش شخس نسبت به رويدادها است كه باعث (افسردگي) مي‏شودافكار غيرمنطقي همچون اين توقع كه فردي هميشه بايد مورد تاييد و محبت ديگران باشد، از جمله اين موارد است.از ديگر تفكرات غيرمنطقي اين است كه بعضي‏ها فكر مي‏كنند هميشه بايد موفق، با كفايت و با لياقت باشند و اصلا نبايد در زندگي شكستي داشته باشند، در صورتي كه طبيعي است در تمام مراحل زندگي نمي‏توان موفق ظاهر شدند لذا اصرار بر چنين نگرشي باعث افسردگي خواهد شد.از ديگر تفكرات غيرمنطقي اين است كه فكر كنيم تمام بدبختيها ناشي از فشارهاي بيروني است و ديگران را سبب رنجهاي خود بدانيم و يا اينكه فكر كنيم در صورت مواجهه با هرگونه بي عدالتي، فاجعه‏اي هولناك و غيرقابل جبران را تجربه كرده ايم.اين مدرس روانشناسي تاكيد كرد كه برخي از علل افسردگي (ژنتيكي) است.نوعي از اين واكنش ژنتيكي در فصول پائيز و زمستان رخ مي‏دهد و طي آن در پي كاهش نور فرد دچار بي حالي و افسردگي مي‏شود.علل ديگر در افسردگي عبارتند از: (فشارهاي ناشي از شرايط جوامع صنعتي، سروصدا، دود، ترافيك، جمعيت زياد، بيكاري، معلوليت، طلاق، اعتياد، برخي از بيماريهاي مزمن جسمي و اختلالات هورموني در خانمها بعد از زايمان و يا قبل از قاعدگي).افسردگي در ميان قشر مرفه علل اقتصادي ندارد و به سبب تفكرات پوشالي و بي دردي و بي كاري رخ مي‏دهد و اين امر بيشتر در ميان زنان خانه دار ديده شده است.همچنين فرزنداني كه ميزبان والدين سالخورده هستند اگر فكر كند كه پدر و مادرشان از كار افتاده شده و نمي‏توانند كارهاي خود را انجام دهند و يا از روي احترام نگذارند كاري انجام دهند، در واقع حس سربار بودن و بي‏ارزشي و در نتيجه روحيه افسردگي را به آنها تحميل كرده‏اند.جواد بهادرخان، روان شناس در اين باره مي‏گويد 200: نوع اختلال رواني وجود دارد كه افسردگي و اضطراب سرآمد آنها است.افسردگي داراي طيفي وسيع از نوع خفيف تا حد اساسي و شديد است.براي دوري از افسردگي بايد بر شرايط كنوني و جاري زندگي تاكيد نمود.اگر در (زمان حال) زندگي كنيم و اكنون را فداي گذشته و آينده نكنيم، در واقع فشارهاي اضافي و بي مورد را حذف كرده و كمتر دچار اختلالات افسردگي خواهيم شد.وجود استرسهاي متفاوت در جامعه، از هم پاشيده شدن خانواده‏ها، سطحي نگري، تجمل خواهي، مصرف گرايي و سنن غلط و افراط و تفريط در امور نيز از عوامل بروز افسردگي در كشور ما هستند.اين كارشناس مي‏افزايد: مردان نيز افسردگي دارند ولي كمتر به متخصص مراجعه مي‏كنند زيرا وجود بيماري را انكار مي‏كنند و با علل آن را براي خود توجيه كرده و با آن سازش مي‏كنند.يكي از گروههاي آسيب‏پذير جامعه در برابر عوامل ايجاد افسردگي جوانان هستند و بعضا به علت نبود امنيت شغلي و ترس از آينده دچار اين بيماري مي‏شوند.وي معتقد است: با حاكم شدن فرهنگ غلط اكثر مردم بيماري افسردگي را پنهان مي‏كنند و ابراز آن را ننگ و عامل سرشكستگي مي‏دانند و در حقيقت با آن كنار مي‏آيند.اين طيف از بيماران با ايجاد تاخير در درمان و تنها در پي شدت آن به فكر درمان مي‏افتند اما اين تاخير و كتمان بيماري اثرات اقتصادي، اجتماعي و فردي زيادي را بر شخص و جامعه بر جاي مي‏گذارد.او درباره درمان افسردگي هم گفت: اكثر مراجعين با درمانهاي شناختي و مشاوره قابل درمان هستند اما در صورت شدت گرفتن بيماري و وخيم شدن حال عمومي احتياج به دارو درمان پيدا مي‏كنند.اين روانشناس گفت: اگر بتوانيم نگرشمان را نسبت به رويدادها تغيير دهيم و نقش معنويت و ارتباط و اعتماد به خداوند و تقدير را تقويت كنيم، خواهيم توانست راه حلهاي منطقي جهت معضلات يافته و بر بسياري از مشكلات فايقريشه آزردگي انسان از رويدادها نشات نمي‏گيرد بلكه ناشي از ديدگاه فرد نسبت به رخدادهاي زندگي است‏وقتي به اين باور رسيديم كه اين ما هستيم كه زندگي را مي‏سازيم، هيچگاه در برابر اتفاقات منفعل نخواهيم بود بلكه آنها را بوجود آورده و اين باعث ايجاد تحرك، نشاط و پويايي در زندگي و تحكيم روحيه سازنده و خلاق و ضد افسردگي خواهد شد
---------------------------------------
يکي از اختلالات رواني که در زندگي انسان تاثير منفي دارد،افسردگي است . اين اختلال به گونه اي است که تواناي هاي جسمي، فکري، عاطفي، هيجاني، يادگيري و ارتباط ساده و طبيعي با ديگران را در حد بسيار زيادي مختل مي کند، در نوع شديد اين اختلال، گاه فرد تا ساعتها بي حرکت در گوشه اي مي نشيند و به فکر فرو مي رود. که اين شرايط با حالتهاي غم و ياس، خستگي مفرط و خواب آلودگي و همچنين اضطراب همراه است.
بسياري از افراد تنها به اين خاطر که تنها هستند و يا از تنها ماندن هراس دارند تن به ازدواج مي دهند. آنها تصور ميکنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع مي کند. اما در اين شرايط معمولا فرد قادر به يک گزينش صحيح نبوده و احتمال آنکه با شخص نامناسبي ازدواج کند زياد است. يک انسان نااميد و تنها پس از ازدواج هم تنها خواهد ماند.
زندگي عرصه تجلّي اراده ها است و ميزان اراده هر انساني، شناسنامه شخصيت او است. مقرّب ترين انسان ها و ماندگازترينشان کساني هستند که داراي عزمي آهنين و اراده اي پولادين بودند و در مواجه با رنج ها و سختي ها، مصيبت ها و مشکلات، نه تنها خود را نباختند و از روي بي صبري آرزوي مرگ نکردند بلکه با عقل و تدبير و صبر و حوصله و توکل بر خدا، کوه هاي عظيم مشکلات را هموار کردند.
چه بسا رويدادهايي که ممکن است ما آنها را دوست نداشته باشيم در حالي که خير ما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيم، حال آن که بدبختي ما در آن پنهان است.
از جمله گام هايي که براي رهايي از افسردگي مي توان برداشت اين است که بدانيم افسردگي، تلاشي مخرب و ويرانگر براي دوري کردن ا‌ز احساسات و خلق و خوست. بايد بپذيريم هيجاناتي که در ما وجود دارند همگي طبيعي و مفيد هستند. بدانيم که تغييرات خلق و خو نبايد ما را غمگين و افسرده کند. اين تغييرات همواره به دنبال يک رويداد، خاطره و رؤيا شروع مي‌شوند. مي‌توانيم از آنها استفاده کنيم تا بفهميم چه عواملي شروع تغييرات خلق و خو را سبب مي‌شوند. افرادي که افسرده هستند دائم حوادث و رويدادهاي تلخ را به خاطر مي‌آوردند و خود را به خاطر آن‌ها سرزنش مي‌کنند و اين در حالي است که خود را در وقوع حوادث و رويدادهاي شيرين فراموش مي‌کنند و نقش پررنگ‌تري را به ديگران مي‌دهند. سطح انتظارات آن‌ها در مورد توانايي‌هايشان بسيار پايين است و خيلي راحت در وخيم‌ترين شرايط قرار مي‌‌گيرند. تمام اين‌ها افکاري هستند که ساخته و پرداخته ذهن آن هاست.
بايد ياد بگيريم نسبت به پيام‌هاي بدنمان بي‌توجه نباشيم. افراد افسرده نسبت به انگيزه، غذا، فعاليت‌هاي بدني و... بي‌توجه هستند. سعي کنيم زماني را براي اين‌گونه فعاليت‌ها اختصاص دهيم. و به خودمان اجازه بدهيم که لذت را در زندگي‌مان تجربه کنيم.بسياري از چيزهايي که در ما نگراني به وجود مي‌آورند آنقدر مهم و باارزش نيستند که به خاطرشان دچار بيماري رواني شويم.
 

Similar threads

بالا