افسانه استراليايي

mxmxz

عضو جدید
يک افسانه استراليايي داستان شمني را مي گويد, که در سفري به همراه سه خواهرش به مشهورترين جنگجوي زمان برخورد.
جنگجو گفت: مي خواهم با يکي از اين دختران زيبا ازدواج کنم.
شمن گفت: اگر يکي از آن ها ازدواج کند, آن دوتاي ديگر رنج مي برند. من به دنبال قبيله اي مي گردم که مردانش بتوانند سه زن بگيرند سال ها قاره استراليا را پيمودند, بي آنکه چنين قبيله اي را بيابند.
هنگامي که پير شدند و خسته از راهپيمايي ماندند يکي از خواهر ها گفت: دست کم يکي از ما مي توانست شاد باشد.
شمن گفت: من اشتباه مي کردم, اما حالا ديگر خيلي دير شده است.و سه خواهرش را به سنگ تبديل کرد, تا هر کس از آنجا مي گذرد, بفهمد که شادي يک نفر, نبايد به معناي غمگين شدن ديگران باشد.
 

maryam_th

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای چه مردمان بیخودی...
یعنی 3 تا مرد نبود بیان این 3تارو بگیرن؟؟؟
مگه قحطی مرد اومده بود؟؟؟
و اینجاست که ما به ارزش مقوله تعدد زوجات پی میبریم...
 

Similar threads

بالا