" از مـــــــاســــــــــت کــــــــه بـــــــر مــــــــــاســــــــت "

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بياراست

بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت

امروز همه روی زمین زير پر ماست

بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تــيز
می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست

گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد
جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست

بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد
بنگر که ازين چرخ جفا پيشه چه برخاست

ناگـه ز کـمينگاه يکی سـخت کمانی
تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست

بـر بـال عـقاب آمـد آن تير جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست

بر خـاک بيفتاد و بغلـتيد چو ماهی
وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست

گفتا عجبست اينکه ز چوبست و ز آهن
اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست

چون نیک نگه‌کرد و پر خويش بر او ديد
گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست

نــــــــــــاصرخســــــــــــــرو
 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
به اسمان نگاه کن تا ببینی سفره ای را که نان اتش رویش سوخته و خاکستر شده و عروس تیره بخت شبانش را که خونین جگرت میکند.
و نور امیدی که یک به یک در دل فرشتگان کوچکش خاموش میشود...
و ابری بی بار که با پوستین سردش چرخ نیلگون میهن را در بر گرفته
ابری که روز را بر این سرزمین تیره کرده


پس بخواب
بخواب که خواب از دنیای این حوالی دیدنی تر است....
 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
چرا کور ها زیبایی را بهتر از بینایان میبینند؟ و کرها صدای زیبایی را بهتر از شنوایان میشنوند؟ چرا دیوانگان بهتر از دانایان این دنیا را درک میکنند؟؟


جالب است و عجیب ،اما اینست حقیقتی که هم اکنون می بینم.....
نا آرامی وجود من ،کی آرام می شود؟! خط تند من ، زبان تیز من، نگاه خشم آمیز من ،گوش ناشنوای من، چشم نابینای من کی حیات خود را پایان می دهند تا تمام نا آرامی هایم ساکت شود و بمیرد....
دوست دارم دست نیاز به سویت برآورم و دستانت را بگیرم اما دست ندارم.دوست دارم به چشمانت خیره شوم اما قدرت درک تورا ندارم. دوست دارم حرفهایت را بشنوم اما گوش ندارم....

ولی خوشا به حالم تو که مرا میبینی ، می شنوی ، حس می کنی و مرا در دست می گیری.....
 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال

به تک انار خشکیده ی باغچه ی حیاط همسایه بنگر که چگونه تنها و بی کس در بالا ها مانده و به اینکه چگونه زمان را بی دوست و همراه تا بیگاه همراهی می کند و به دلیل خششکیدگی اش فکر کن....



 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
زندگی ، مثل یک جاده ی بلند و طولانی است



---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش هایی از جاده ی زندگی پر است از فراز و نشیب. یادم باشد که در پس هر فرازی ، فرودی هست و در ادامه ی هر فرودی ، یک فراز. باید خود را آماده نگه دارم



---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


بخش هایی از جاده ی زندگی خشن است و ترسناک ، یادم باشد ترس به خود راه ندهم و با شهامت پیش بروم چرا که خدای من ، نگران و نگهبان من است




---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


بخش هایی از جاده ی زندگی سرد است و برفی. یادم باشد گرما ی دوستان خوب همراه مناسبی است برای سفر زندگی



-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بخش هایی از جاده ی زندگی پر پیچ و خم اند. یادم باشد پیچ و خم لازمه ی راه است و بدون آن زندگی یکنواخت است و کسل کننده




---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در زندگی جاده هایی وجود دارد که به جای مشخصی ختم نمی شوند. یادم باشد گرفتار وسوسه نشوم و مقصد اصلی ام را فراموش نکنم و اگر اشتباه رفتم ، راه بازگشت همواره باز است





-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

هــــــــــــــــــــی فلانی شــــــــــــــــــــاید زنـــــــــــــدگــــــــــــــــی همـــــــــــین باشـــــــــــــــــد
پس خــــــــــدایا شکــــــــــــــــــرت


 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
عاشق بودن
فدا کردن خود به تمامی است
نه اینکه هر دم به رنگی در آیی و هر روز
نوایی دگر سازکنی تا پذیرفته شوی
بلکه چنان تغییر کنی تا نور خوبی ها
ظلمت کمبود هایت را بپوشاند!
 
بالا