اثرات عبادت در زندگی انسان

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در عبادت خارج شدن از محدوده کوچک خودی، خارج شدن از محدوده آمال و تمنیات کوچک، محدود و موقت هست، به عبارت دیگر در عبادت انسان از دائره تمنیات و آمال کوچک خارج می شود. در عبادت ارتجاء هست، انقطاع هست. در عبادت استعانت و نیرو گرفتن و کمک خواستن هست. در عبادت واقعا انسان از محدوده خود خواهی ها، خود پرستی ها، آرزوها، تمنیها و امور کوچک پرواز میکند و بیرون میرود. معنی تقرب هم همین است. یک نفر عبادتگر آنچه را در حال عبادت با خدای خویش در میان می گذارد، در متن زندگی آن را پیاده می کند و به مرحله " صدق " درمی آورد. عبادت برای یک عبادتگر واقعی " پیمان " است و صحنه زندگی وفای پیمان است. این پیمان مشتمل بر دو شرط اصلی است: یکی رهایی و آزادی از حکومت و اطاعت غیر خدا - اعم از هوای نفس و مطامع نفسانی و از موجودات و اشیاء و اشخاص - و دیگر تسلیم محض در مقابل آنچه خدا به آن امر می کند و به آن راضی است و آن را دوست می دارد. عبادت واقعی برای عبادتگر عامل بزرگ و اساسی تربیت و پرورش روحی اوست. عبادت، برای عبادتگر درس است، درس وارستگی، آزادمنشی، فداکاری، محبت خدا، محبت خلق خدا، محبت امر خدا، همبستگی و دوستی اهل حق، احسان و خدمت به خلق و....

دنیای عبادت آکنده از لذت است، لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه نیست. دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است اما سیر و سفری که " به مصر و عراق و شام " و یا هر شهر دیگر زمینی منتهی نمی شود، به شهری منتهی می شود " کاو را نام نیست. " دنیای عبادت شب و روز ندارد، زیرا همه روشنائی است، تیرگی و اندوه و کدورت ندارد، یکسره صفا و خلوص است، چه خوشبخت و سعادتمند است کسی که به این دنیا پا گذارد و نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد، آن کس که به این دنیا گام نهد دیگر اهمیت نمی دهد که در دنیای ماده و جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت. چه خوشبخت و سعادتمند است آنکه فرائض پروردگار خویش را انجام می دهد، الله، یار و حمد و قل هو الله، کار او است، رنجها و ناراحتیها را، مانند سنگ آسیا دانه را، در زیر پهلوی خود خورد می کند.

امام علیه السلام می فرماید: «اللهم انک آنس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایه للمتوکلین علیک تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم فاسرارهم لک مکشوفه و قلوبهم الیک ملهوفه، ان اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک و ان صبت علیهم المصائب لجاوا الی الاستجاره بک» (خطبه 227)؛ پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری، و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آماده تری، آنان را در باطن دل شان مشاهده می کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفتشان را می دانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنها در فراق تو بی تاب است. اگر تنهائی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه می برند. " «و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنیا بدلا» " (خطبه 222)؛ همانا یاد خدا افراد شایسته ای دارد که آن را به جای همه نعمتهای دنیا انتخاب کرده اند..

امام علی (ع) در خطبه 222 حالات و مقامات و کرامتهائی را که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد توضیح داده است، از آن جمله می فرماید: «قد حفت بهم الملائکه و تنزلت علیهم السکینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقام اطلع الله علیهم فیه فرضی سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز»...؛ فرشتگان آنان را در میان گرفته اند، آرامش بر ایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برای شان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که بوسیله بندگی به دست آورده اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آنگاه که خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند.

از نظر تعلیمات اسلامی، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش می گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می یابد. متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون می کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد. یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد. در نهج البلاغه خطبه ای هست که درباره نماز و زکوة و اداء امانت بحث کرده است. پس از توصیه و تاکیدهائی درباره نماز، می فرماید: «و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بالحمة تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و اللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه من الدرن؟» (خطبه 199)؛ نماز گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد می سازد، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود، آیا با چنین شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می ماند؟
امام در خطبه 192 پس از اشاره به پاره ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی، ظلم، کبر، می فرماید: «و عن ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم، و تخفیضا لقلوبهم و ازاله للخیلاء عنهم»؛ چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد، این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می بخشند، نفوس را رام می گردانند، دلها را متواضع می نمایند، و باد دماغ را زایل می سازند.

به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا می کند و با خود بیگانه می سازد، عبادت انسان را به خویشتن باز می گرداند، عبادت به هوش آورنده انسان و بیدار کننده انسان است، عبادت انسان غرق شده و محو شده در اشیاء را مانند نجات غریق، از اعماق دریای غفلتها بیرون می کند، در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آنچنان که هست می بیند، به نقصها و کسریهای خود آگاه می گردد، از بالا به هستی و حیات و زمان و مکان می نگرد، و در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی می برد و می خواهد خود را به قلب هستی برساند. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می دهد، علی درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: «ان الله تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعائدة و ما برح لله عزت آلائه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم» (خطبه 222)؛ خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهام گیری و مکالمه با خدا می گردد. یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.


منابع :
سیری در نهج البلاغه ص 96 و ص 89-88
امدادهای غیبی در زندگی بشر
فلسفه اخلاق، صفحه 174-175
کتاب آشنایی با قرآن 3 صفحه 99،100
عدل الهی ص 94
جهان بینی توحیدی
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
تسلط بر نفس(خود)

تسلط بر نفس(خود)


اولین اثر عبادت که انسان را به خدا نزدیک می کند [تسلط بر خود است.] از اینجا شما بفهمید کدام عبادت قبول است و کدام قبول نیست.
عبادت بدون اینکه انسان را به خدا نزدیک کند عبادت نیست، یعنی باور نکنید که انسان عبادت کند ولی به خدا نزدیک نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد؛ چنین چیزی محال است. عبادت، مرکب تقرب و نزدیک شدن به خداوند است. آن وقت عبادت بنده و جنابعالی مقبول است که ما را به خدا نزدیک کند. و باور نکنید که انسان به خدا، این کانون لایتناهای هستی نزدیک بشود ولی بر بصیرت و ایمان و روشنایی اش افزوده نشود، بر قدرت و حیات و اراده و تسلطش افزوده نشود. اولین مرحله که اولین نشانه است برای اینکه ما بفهمیم آیا عبادت ما مورد قبول پروردگار هست یا نیست، ارزش اجتماعی عمل ماست. یعنی چه؟ یعنی اگر ما عبادت کنیم، این عبادت – که مکرر هم هست و مخصوصاً درباره ی نماز بیشتر صدق می کند – برای چیست؟ برای اینکه ما همیشه یادمان باشد ه بنده هستیم و خدایی داریم. گاهی افرادی سؤال می کنند فایده ی نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایده ای دارد که من نماز بخوانم؟ دیگری می گوید: شما می گویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی کنم؛ مگر خدا نمی داند که من بنده اش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم، تعظیم کنم، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بنده ای دارد. اگر خدا یادش برود، چنین خدایی که خدا نیست. شما که می گویید خدا هرگز یادش نمی رود. پس عبادت کردن برای چیست؟ خیر، نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بنده ای دارد؛ نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد؛ نماز برای این است که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم، یعنی چشم بینایی در بالای سر ما وجود دارد، در قلب ما وجود دارد، در تمام جهان وجود دارد؛ یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم خلقت ما عبث نیست؛ بنده هستیم پس تکلیف و وظیفه داریم. پس اینکه من نماز می خوانم، مرتب می گویم: الله اکبر، لا حول و لا قوة الا بالله، سبحان الله، و اعلام عبودیت می کنم که من بنده هستم، برای این است ک همیشه یاد خدا در دل من باشد. فایده ی آن چیست؟ در این مرحله فایده اش این است: یادمان هست که بنده هستیم، یادمان هست که وظیفه داریم، یادمان هست که قانون خدایی عادلانه ای در دنیا وجود دارد؛ به این قانون باید عمل بشود.



اولین مرحله ی خداوندگاری و قدرت و تسلط و اولین نشانه ی نزدیک شدن به کانون قدرت لایتناهی، تسلط بر قوا، غرائز و شهوات و تمایلات نفسانی خود ما و تسلط بر اعضای خود ماست؛ خودمان بر خودمان مسلط بشویم


سخن ابن سینا


بوعلی سینا، این فیلسوف بزرگ اسلامی، در پرتو اسلام یک سلسه مسائلی را طرح کرده است که قبل از او هیچ فیلسوفی، یونانی و غیریونانی، طرح نکرده است. از جمله وارد این مسئله می شود که انسان مدنی بالطبع است، بعد وارد مسئله ی عبادت می شود، می گوید از نظر اجتماعی (هم از نظر اجتماعی بحث می کند و هم از نظر غیراجتماعی) و برای زندگی اجتماعی بشر ضرورت دارد که خدای خودش را بشناسد و پس از شناسایی متوجه بشود که از جانب آن خدا قانون عادلانه ای برای زندگی بشر وجود دارد و باز واجب و لازم است عبادت وجود داشته باشد، عبادت هم تکرار بشود تا همیشه انسان یادش باشد که بنده است و خدایی دارد. وقتی که این تذکر و تلقین در روحش وجود داشت جلو معصیت و گناه او را می گیرد. می خواهد ظلم کند، نماز می آید جلو چشمش مجسم می شود، می گوید تو که اعلام عبودیت کردی، تو که گفتی من رها نیستم، [پس چرا می خواهی ظلم کنی؟!] در اینجات چه قانونی دارد؟ می گوید: «و فُرضت علیهم العبادة المفروضة بالتکریر» به این جهت عبادت واجب شده است تا در روح انسان چنین نیرویی پیدا بشود و در اثر این نیرو تجدید عهد با ایمان است دائماً ایمانش تجدید گردد و این ایمان مانع گناه کردن بشود.








این اولین درجه ی تسلطی است که انسان از ناحیه عبادت پیدا می کند و آن تسلط بر خود است. یکی از خاصیتهای قطعی عبادت تسلط انسان است بر خودش، به معنی تسلط انسان بر شهوات خودش: تسلط انسان بر جاه طلبی خودش، تسلط انسان بر غرایز خودش، تسلط انسان بر اعضا و جوارح خودش: تسلط انسان بر چشم و زبان و گوش و دست و پای خودش و بر سراسر وجود خودش. اگر [این خاصیت] نباشد [آن عبادت] عبادت نیست به نصّ قرآن که اِنَّ الصَّلاةَ تَنهی عن الفَحشاءِ وَالمِنکرِ. از اینکه العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة [دریافتیم که] اولین مرحله ی خداوندگاری و قدرت و تسلط و اولین نشانه ی نزدیک شدن به کانون قدرت لایتناهی، تسلط بر قوا، غرائز و شهوات و تمایلات نفسانی خود ما و تسلط بر اعضای خود ماست؛ خودمان بر خودمان مسلط بشویم.


این مرحله، مرحله ی عامه است که عامه ی مردم هم اگر عبادت کنند، لازم نیست خیلی تمرین کرده باشند، به آن می رسند. اینکه عرض می کنم «عامه» نه اینکه خیال کنید پس ما و شما تکلیف نداریم؛ نه، تکلیف بسیار مهمی است.





کتاب آزادی معنوی شهید مطهری
 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
نقش عبادت در تربيت‏ ...

نقش عبادت در تربيت‏ ...

.
.
.


شهید
مطهری در مورد تاثیر و نقش عبادت و نیایش میفرماید:

نقش عبادت در تربيت‏ :

در باب عبادت و نيايش اگر انسان علاقه‏مند به تربيت خودش و فرزندانش به تربيت اسلامى است و يا مى‏خواهد افرادى را تربيت كند، واقعاً بايد به مسئله نيايش، دعا و عبادت اهميت بدهد.

و اصلًا مسئله عبادت قطع نظر از اينكه پرورش يك حس اصيل است، تأثير زيادى در ساير نواحى انسان دارد. اين است كه بزرگان هميشه توصيه مى‏كنند:

هرمقدار كار زياد دارى، در شبانه روز يك ساعت را براى خودت بگذار.

ممكن است شما بگوييد من هيچ ساعتم براى خودم نيست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عين حال انسان بى‏نياز از اينكه يك ساعت را براى خودش بگذارد نيست.

اين يك ساعت با اينكه براى خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعتهايى كه براى غير خود است (با اينكه مفيد و لازم است) جاى آن را پر نمى‏كند.

حالا يك ساعت كه مى‏گويند حداقل است. يك ساعت يا بيشتر در شبانه روز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛

يعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او باشد و خداى خودش و راز و نياز كردن و مناجات با خداى خودش و استغفار كردن.

خود استغفار يعنى محاسبة النفس كردن، حساب كشيدن از خود!!

حساب كند در ظرف اين 24 ساعت من چه كردم؟!!

فوراً براى او روشن مى‏شود كه فلان كارم خوب بود، خدا را شكر مى‏كند ...

فلان كار را خوب بود نمى‏كردم، تصميم مى‏گيرد ديگر نكند و استغفار مى‏كند!!!

و قرآن به مسئله استغفار چقدر توجه دارد! جمله‏اى درباره اصحاب پيغمبر نقل كرده‏اند كه:

رُهْبانُ اللَّيْلِ وَ اسْدُ النَّهارِ يعنى راهبان شب و شيران روز. قرآن مى‏گويد:

الصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ:

ببينيد قرآن چگونه همه جوانب را بيان مى‏كند! نه مثل يك درويش افراطى، فقط و فقط صحبت از استغفار و نيايش مى‏كند.

الصّابِرينَ. قرآن هرجا كه مى‏گويد «صابرين» در مورد پيكارها مى‏گويد. در واقع صابرين يعنى خود داران در پيكارها.

وَ الصّادِقينَ راستان و راستگويان كه از راستى يك ذره منحرف نمى‏شوند.

وَ الْقانِتينَ آنها كه در پيشگاه پروردگار در كمال خضوع قنوت مى‏كنند، خاضعند و خضوع قلب دارند «2».

وَ الْمُنْفِقينَ آنان كه از آنچه دارند به ديگران مى‏بخشند.

وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ آنها كه سحرگاهان به استغفار خدا مى‏پردازند.

اين هم هميشه بايد در كنارش باشد ...


منبع:
مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، از صفحه‏737 الى 740
 

Similar threads

بالا