آیا می دانید چرا در بین ملائکه حضرت عزرائیل (ع) مامور قبض روح شد؟
در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) نقل شده که مشّیت حضرت احدیت چون تعلق گرفت بر آنکه حضرت آدم را خلق نماید جبرئیل را به زمین فرستاد تا اینکه قبضه از خاک های مختلفه زمین بردارد تا حضرت آدم را از او ایجاد نماید و چون جبرئیل خواست مقداری از خاک بگیرد زمین از او سوال کرد که منظور خدا از خلقت آدم چیست ؟
فرمود آنکه او را و ذریه او را مکلف به عباداتی بنماید و هر یک از آن هایی که اطاعت او را ننمودند دائما در جوار رحمت خویش در بهشت برین از آنها پذیرایی نماید و هر یک از آنهایی که نافرمانی کردند تا ابد در زندان آتشین خود جهنم آنها را معذب دارد ، زمین چون این سخن را از جبرئیل (ع) شنید او را به حضرت حق قسم داد که از من بر مدار زیرا من طاقت عذاب حضرت سبحان را ندارم . و لذا جبرئیل بدون آنکه چیزی از زمین بر دارد برگشت و به خدا عرض کرد چون زمین مرا به عزّت و بزرگواری تو قسم داد از او بر نداشتم خداوند میکائیل (ع) و اسرافیل را هم که برای آوردن خاک مامور گردانید ، زمین هر یک را قسم داد که از او بر ندارد و آن ها هم بر گشتند بدون آنکه چیزی از خاک زمین بر دارند خداوند عزرایل را مامور به اوردن خاک نمود و چون عزرایل (ع) خواست از زمین خاک بر دارد هر چه زمین او را به خداوند جهان قسم داد که از من بر مدار عزرائیل توجهی نکرد و فرمود من از مخالفت با دستور خدای خویش می ترسم و هرگز به واسطه تضّرع تو بر خلاف امر خدای خویش نخواهم نمود و لذا مقداری از نقاط مختلفه خاک بر داشت و به نزد حضرت سبحان حاضر نمود . خداوند از او تقدیر کرد و فرمود چنانچه در آوردن خاک ، تو امتثال امر مرا نمودی و به تضرع و زاری زمین رحم نکردی در قبض روح اولاد آدم هم تو را مامور نمودم تا اینکه به احدی رحم ننمایی و در بغل مادر بچه شیر خوار او را قبض روح نمایی و بین مادر و بچه هایش جدایی اندازی و دو برادر را به واسطه مرگ از هم جدا سازی و بین زن و مردی که سالها الفت بوده به واسطه مرگ مفارقت اندازی و لذا از این رو حضرت عزرائیل از طرف حضرت سبحان مامور به قبض روح بندگان خدا گردید .
آیا می دانید چند نوع آب با گل انسان مخلوط شد ؟
به امر حضرت سبحان چهار قسم از آب بر روی خاک طینت آدم ریخته شد .
اول: آب شیرین و از این جهت آب دهن اولاد آدم شیرین گردید تا هر غذایی که می خورد در کام او شیرین و گوارا باشد و گلوی او دائما تازه بماند و با فرو بردن غذا گلوی او زخمی نشود و به علاوه آب دهان در هضم غذا و طبخ آن در معده تاثیر زیادی دارد .
دوم: آب شور و به این جهت آب چشم اولاد آدم شور گردید که چشم آن ها قسمت زیادش از پی ( منظور همون چربی ) و پی در آب نمک هر چند بماند فاسد نمی گردد .
سوم: آب تلخ و از این جهت ترشح گوش اولاد آدم تلخ گردید تا اینکه در وقت خواب حیوان در گوش آن ها وارد نگردد .
چهارم: آب گندیده و از آن جهت دماغ اولاد آدم همیشه تازه می باشد و در او آب گندیده وجود دارد .
آیا می دانید وقتی که روح در بدن آدم دمیده شد اولین کلام او چه بود ؟
پس از آنکه جسد حضرت ادم بدون روح بر روی زمین افتاده بود مشیت حق بر آن تعلق گرفت که در او روح بدمد و او را زنده کند و لذا دستور داد تا ملائکه در پشت سر هم در مقابل حضرت آدم صف بکشند و چون در او روح دمیده شد او را سجده نمایند ( در سوره ص ) مو قعث که روح می خواست در بدن آدم وارد شود کراهت داشت چون از عالم مجردات بود نمی خواست خود را اسیر بدن نماید . لذا به او گفته شد از روی کراهت وارد بدن شود تا از روی کراهت هم از او خارج گردد ، روح از سوراخ دماغ آدم وارد بدن گردید و اول مرتبه چشم های او باز شد و پس از آن زبان او گویا گردید و در این اثنا عطسه بر او عارض گردید گفت : ( الحمدلله رب العالمین ) و اولین سخنی که به زبان جاری کرد آن بود که حمد الهی را به جا آورد و خداوند به او فرمود ( یرحمک الله ) یعنی خداوند تو را رحمت کند . و حضرت صادق (ع) فرمودند چون اول مرتبه زبان آدم بحمد الهی گویا گردید خداوند هم نسبت به آدم و ذریه او رحمتش بر غضبش سبقت گرفت .
آیا می دانید حضرت آدم (ع ) در مقابله با شیطان از خدا چه می خواست ؟
اول : آنکه هر گاه آن ها قصد معصیتی نمایند از برای آن ها چیزی نوشته نشود و پس از آنکه مرتکب آن عمل قبیح گردیدند یک گناه بیش از برای آنها ثبت نشود ولکن هر گاه آن ها قصر عبادتی می نمایند یک حسنه از برای آن ها ثبت شود و چون آن عمل خیر را به جای آوردند از برای آن ها ده حسنه ثبت و ضبط گردد و خداوند قبول کرد .
دوم : عرض کرد هر گاه از آن ها معصیتی صادر شود و پشیمان گشتند و خواستند توبه نمایند توبه آن ها را زود بپذیرد ؛ و خداوند قبول کرد .
سوم : عرض کرد وقت توبه را تا پیش از مرگ از برای آن ها قرار بدهد خداوند قبول کرد سپس حضرت آدم عرض کرد ما را کافی است .
آیا می دانید که همکاری مار با شیطان باعث فریب حضرت آدم شد ؟
شیطان که رانده درگاه حق گردید از بهشت او را دور نمودند و چون تا نزدیکی های در بهشت می آمد که داخل بهشت شود ملائکه او را دور می کردند و به نزد هر یک از حیوانات بهشت که می رفت تا او را مخفیانه وارد بهشت گردانند آن ها قبول نمی کردند تا اینکه به نزد مار آمد که در خارج بهشت گردش می کرد و به اندازه شتر بزرگی بود و دارای 4 دست و پا بود و از زیباترین حیوانات بهشت بود شیطان به او گفت مرا در دهان خود مخفی گردان که ملائکه مرا نبینند و مرا به حضرت آدم برسان که شوق ملاقات آن ها مرا بی تاب نموده و من ضامن می شوم که از اولاد او به تو صدمه وارد نیاید و در پناه من از شرّ آن ها محفوظ باشی . مار قبول کرد و شیطان را در دهان خود مخفی کرد و وارد بهشت گردانید و از این سبب خداوند به مار غضب کرد و دست و پای او را گرفت که تا ابد به سینه راه برود و پر یا پشم هر چه در بدن او بود ریخت و عریان گردید و در اثر آنکه شیطان در دهان او قرار گرفت زهر در بن دندان های او پیدا شد و چون مار شیطان را در مقابل حضرت آدم و حوا آورد شیطان از دهان مار صدا زد و در تفسیر امام حسن عسگری (ع) نقل شده که اول شیطان از دهان مار حوا را گول زد و به او گفت : اگر تو پیش از آدم از این درخت بخوری بر آدم مسلط خواهی گردید و او مطیع تو خواهد شد پس اول مرتبه حوا از آن درخت خورد و در او اثری پیدا نشد پس نزد حضرت آدم دوید و قضیه را نقل کرد تا اینکه او هم مغرور شد و خورد وشیطان که از دهان مار با آن ها سخن می گفت ، حضرت آدم خیال می کرد که مار با آن ها سخن می گوید و شیطان از برای حضرت آدم و حوا قسم خورد که من خیر خواه شما هستم و قصد خیانت به شما را ندارم و به آدم گفت : اگر از این درخت بخوری عمر جاوید پیدا خواهی کرد و دیگر مرگ به سراغت نخواهد آمد و آدم باور نمی کرد که کسی جرات نماید قسم دروغ به خدا بخورد و باعث گول خوردن آن ها شود .
آیا می دانید پیدایش مشک این ماده خوشبو در آهوان چیست ؟
مرحوم مجلسی در تالیفات خود می نویسد که چون حضرت آدم را از بهشت بیرون کردند و بر روی زمین آمد از تنهایی و غربت گریه می کرد یک دسته از آهوان صحرا به دیدن او آمدند و او را از تنهایی و غربت دل داری دادند و حضرت آدم نیز دست مرحمتی به پشت آن ها کشید و برکت دست آن جانب خداوند مشک را در ناف آن ها آفرید که تا کنون هم اوّل بوی خوش دنیا مشک ختنی است که از نافه آن قسم از آهوان گرفته می شود .
آیا می دانید شراب بر اثر بول شیطان است ؟
مرحوم مجلسی (ره ) از حضرت صادق (ع) نقل می کند که خداوند یکصد و بیست سال نهال میوه به همراهی حضرت آدم از بهشت بر روی زمین فرستاد چهل نهال آن ها میوه اش به طور کامل خورده می شد و چیزی از آن دور ریخته نمی شد مثل انجیر و انگور و چهل نهال که ظاهر آن دور ریخته می شود و باطن آن ها خورده می شود مانند گردو ، بادام و فندق و چهل نهال دیگر که ظاهر آن خورده می شود و باطنش دور ریخته می شود مثل زرد آلو و گیلاس و ... و حضرت آدم هر نهالی را که غرس می کرد نام خدا را می برد و لذا نهال او سبز می شد و میوه می آورد و حضرت حوا نهال را که می کاشت او هم نام خدا را می برد و نهال او سبز می شد ولکن میوه نمی داد و اگر حواء گذاشته بود تمام نهال ها را حضرت آدم غرس کند در روی زمین درخت بی میوه پیدا نمی شد و حضرت آدم هر نهال را که می کاشت شیطان مخالفتی نکرد مگر نهال انگور و خرما را ، شیطان گفت باید مرا در آن ها شریک گردانی وسهمی به من از این دو درخت بدهی و الّا نمی گذارم آن ها سبز کند . حضرت آدم فرمود صبر کن تا اینکه جبرئیل امین بیاید و ما بین ما قضاوت نماید چون جبرئیل آمد حضرت آدم فضیه را نقل کرد جبرئیل فرمود او را در این دو درخت سهیم گردان تا به تو صدمه وارد نیاید .
حضرت آدم فرمود یک قسمت از سه قسمت محصول این دو درخت مال او باشد شیطان قبول نکرد حضرت آدم گفت نصف مال من باشد و نصف مال تو باشد باز شیطان راضی نشد و گفت اگر دو قسمت محصول این دو درخت را به من بدهی حرفی ندارم حضرت آدم با اشاره به جبرئیل قبول کرد و خداوند از آن روز حکم فرمود اگر آب انگور یا خرما به جوش آید تا دو قسمت آن نرود که سهم ابلیس است خوردن آن حلال نمی شود و حکم به نجاست دارد و شراب است زیرا بعد از سهیم شدن شیطان پای آن دو نهال بول کرد و رفت و از این رو است که چون آب انگور را شراب کنند بد بو و بد مزه می شود چون در او بول شیطان ریخته شده و شراب نه تنها اختصاص به این امت ندارد بلکه در جمع ادیان حرام بوده و حرام خواهد بود تا روز قیامت .
آیا می دانید اوّلین آدم کش و اوّلین آتش پرست و اوّلین رقّاص که بود ؟
حضرت آدم چون به امر خداوند فرزند کوچکتر خود هابیل را به جانشینی انتخاب کرد فرزند بزرگش قابیل گفت : پدر چرا مرا گذاشته و هابیل را انتخاب نمودی ؟ حضرت آدم گفت : فرمان خداوند است . قایبل گفت : هرگز خداوند دستور ترجیح برادر کوچک را بر برادر بزرگ نمی دهد .
حضرت آدم به او فرمودند اگر باور نداری پس هر یک از شما دو نفر بروید و به درگاه خدا قربانی ببرید ، تا هر یک از شما که قربانیش قبول شد معلوم گردد که خدا او را به وصایت من انتخاب نموده و آن ها قبول کردند . و قربانی آن زمان چون فقیری نبود تا اینکه قربانی به او داده شود لذا محلی را معین نموده بودند تا اینکه قربانی را در آن محل گذاشته و از طرف خدا آتشی می آمد و هر قربانی که خدا قبول می کرد می برد چون هابیل و قابیل مامور به قربانی گشتند لذا قابیل در پیش خود فکر کرد که خداوند که احتیاج به قربانی نداد پس بهتر آن است که چیزی که مالیّت آن کم باشد به قربانگاه ببرم و چون زراعت کار هم بود از زیر گندم های آفت زدم مشتی علف گندم چید و در قربانگاه گذاشت . و هابیل در پیش خود گفت مال را که خدا به من عنایت فرموده اکنون که از طرف او مامور می باشم چیزی در راه او قربانی کنم بهتر آن است که بهترین اموال خود را در راه او قربانی کنم زیرا باید قربانی ارزشش به مقدار عظمت حق و لیاقت در گاه ربوبی بوده باشد لذات گوسفند بسیار چاقی از میان گوسفندان خود جدا نموده در قربانگاه گذاشت ، از طرف خداوند آتش آمد گوسفند را برد و علف سبز قابیل به حال خود باقی ماند . و قابیل چون جوان بی ادب و فاسق بود به برادرش گفت من تو را نابود می کنم و با تحریک شیطان براردش هابیل را کشت و نعش او را از دید پدر پنهان نمود و شیطان باز او را رها نکرد بلکه به او گفت می دانی چرا آتش قربانی برادرت هابیل را قبول کرد و او را برد ولکن قربانی تو را نبرد (قبول نکرد ؟) گفت نمی دانم گفت برای آن بود که برادرت در پنهانی از پدرت آتش می پرستید و او را سجده می کرد و اگر تو هم می خواهی بعد از این هر قربانی که می کنی آتش ببرد او را پرستش کن . قابیل قبول نکرد و آتشکده ای ساخت و مشغول به پرستش آتش گردید . و چون حضرت آدم از دنیا رفت شیطان در پیش قابیل آمد و گفت آنکه از او می ترسیدی و در این مدت زیاد متواری بودی که تو را در عوض هابیل قصاص کند یعنی پدرت از دنیا رفت و دیگر خطری متوجه تو نخواهد شد قابیل گفت اکنون چه کنم ؟ شیطان گفت باید امروز را عید بگیری و در حال نشاط و خنده رویی و رقص در مجلس عزای پدرت شرکت نمایی تا از برادران و خواهرانت چشم زهری بگیری که کسی جرات نکند از تو خون برادر را مطالبه نماید قابیل قبول کرد و در حالی که پسران و دختران حضرت آدم در عزای پدر گریه می کردند و شیطان شروع کرد به غناء خوانی و صوت لهو و لعب از دهن خارج کردن و با آن نوا هم قابیل را یاد داد تا اینکه رقص کند . پس اوّلین آدم کش و اوّلین آتش پرست و آوّلین رقاص عالم قابیل علیه العّنه بود و امام محمد باقر (ع) فرمودند قابیل را تا قیامت در مقابل چشمه خورشید نگاه می دارند و آب جوش بر سر او می ریزند و در قیامت جزو آن 7 نفری می باشد که اهل تابوت جهنم می باشند که عذاب آن ها از تمام اهل جهنم سخت تر است .
در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) نقل شده که مشّیت حضرت احدیت چون تعلق گرفت بر آنکه حضرت آدم را خلق نماید جبرئیل را به زمین فرستاد تا اینکه قبضه از خاک های مختلفه زمین بردارد تا حضرت آدم را از او ایجاد نماید و چون جبرئیل خواست مقداری از خاک بگیرد زمین از او سوال کرد که منظور خدا از خلقت آدم چیست ؟
فرمود آنکه او را و ذریه او را مکلف به عباداتی بنماید و هر یک از آن هایی که اطاعت او را ننمودند دائما در جوار رحمت خویش در بهشت برین از آنها پذیرایی نماید و هر یک از آنهایی که نافرمانی کردند تا ابد در زندان آتشین خود جهنم آنها را معذب دارد ، زمین چون این سخن را از جبرئیل (ع) شنید او را به حضرت حق قسم داد که از من بر مدار زیرا من طاقت عذاب حضرت سبحان را ندارم . و لذا جبرئیل بدون آنکه چیزی از زمین بر دارد برگشت و به خدا عرض کرد چون زمین مرا به عزّت و بزرگواری تو قسم داد از او بر نداشتم خداوند میکائیل (ع) و اسرافیل را هم که برای آوردن خاک مامور گردانید ، زمین هر یک را قسم داد که از او بر ندارد و آن ها هم بر گشتند بدون آنکه چیزی از خاک زمین بر دارند خداوند عزرایل را مامور به اوردن خاک نمود و چون عزرایل (ع) خواست از زمین خاک بر دارد هر چه زمین او را به خداوند جهان قسم داد که از من بر مدار عزرائیل توجهی نکرد و فرمود من از مخالفت با دستور خدای خویش می ترسم و هرگز به واسطه تضّرع تو بر خلاف امر خدای خویش نخواهم نمود و لذا مقداری از نقاط مختلفه خاک بر داشت و به نزد حضرت سبحان حاضر نمود . خداوند از او تقدیر کرد و فرمود چنانچه در آوردن خاک ، تو امتثال امر مرا نمودی و به تضرع و زاری زمین رحم نکردی در قبض روح اولاد آدم هم تو را مامور نمودم تا اینکه به احدی رحم ننمایی و در بغل مادر بچه شیر خوار او را قبض روح نمایی و بین مادر و بچه هایش جدایی اندازی و دو برادر را به واسطه مرگ از هم جدا سازی و بین زن و مردی که سالها الفت بوده به واسطه مرگ مفارقت اندازی و لذا از این رو حضرت عزرائیل از طرف حضرت سبحان مامور به قبض روح بندگان خدا گردید .
آیا می دانید چند نوع آب با گل انسان مخلوط شد ؟
به امر حضرت سبحان چهار قسم از آب بر روی خاک طینت آدم ریخته شد .
اول: آب شیرین و از این جهت آب دهن اولاد آدم شیرین گردید تا هر غذایی که می خورد در کام او شیرین و گوارا باشد و گلوی او دائما تازه بماند و با فرو بردن غذا گلوی او زخمی نشود و به علاوه آب دهان در هضم غذا و طبخ آن در معده تاثیر زیادی دارد .
دوم: آب شور و به این جهت آب چشم اولاد آدم شور گردید که چشم آن ها قسمت زیادش از پی ( منظور همون چربی ) و پی در آب نمک هر چند بماند فاسد نمی گردد .
سوم: آب تلخ و از این جهت ترشح گوش اولاد آدم تلخ گردید تا اینکه در وقت خواب حیوان در گوش آن ها وارد نگردد .
چهارم: آب گندیده و از آن جهت دماغ اولاد آدم همیشه تازه می باشد و در او آب گندیده وجود دارد .
آیا می دانید وقتی که روح در بدن آدم دمیده شد اولین کلام او چه بود ؟
پس از آنکه جسد حضرت ادم بدون روح بر روی زمین افتاده بود مشیت حق بر آن تعلق گرفت که در او روح بدمد و او را زنده کند و لذا دستور داد تا ملائکه در پشت سر هم در مقابل حضرت آدم صف بکشند و چون در او روح دمیده شد او را سجده نمایند ( در سوره ص ) مو قعث که روح می خواست در بدن آدم وارد شود کراهت داشت چون از عالم مجردات بود نمی خواست خود را اسیر بدن نماید . لذا به او گفته شد از روی کراهت وارد بدن شود تا از روی کراهت هم از او خارج گردد ، روح از سوراخ دماغ آدم وارد بدن گردید و اول مرتبه چشم های او باز شد و پس از آن زبان او گویا گردید و در این اثنا عطسه بر او عارض گردید گفت : ( الحمدلله رب العالمین ) و اولین سخنی که به زبان جاری کرد آن بود که حمد الهی را به جا آورد و خداوند به او فرمود ( یرحمک الله ) یعنی خداوند تو را رحمت کند . و حضرت صادق (ع) فرمودند چون اول مرتبه زبان آدم بحمد الهی گویا گردید خداوند هم نسبت به آدم و ذریه او رحمتش بر غضبش سبقت گرفت .
آیا می دانید حضرت آدم (ع ) در مقابله با شیطان از خدا چه می خواست ؟
اول : آنکه هر گاه آن ها قصد معصیتی نمایند از برای آن ها چیزی نوشته نشود و پس از آنکه مرتکب آن عمل قبیح گردیدند یک گناه بیش از برای آنها ثبت نشود ولکن هر گاه آن ها قصر عبادتی می نمایند یک حسنه از برای آن ها ثبت شود و چون آن عمل خیر را به جای آوردند از برای آن ها ده حسنه ثبت و ضبط گردد و خداوند قبول کرد .
دوم : عرض کرد هر گاه از آن ها معصیتی صادر شود و پشیمان گشتند و خواستند توبه نمایند توبه آن ها را زود بپذیرد ؛ و خداوند قبول کرد .
سوم : عرض کرد وقت توبه را تا پیش از مرگ از برای آن ها قرار بدهد خداوند قبول کرد سپس حضرت آدم عرض کرد ما را کافی است .
آیا می دانید که همکاری مار با شیطان باعث فریب حضرت آدم شد ؟
شیطان که رانده درگاه حق گردید از بهشت او را دور نمودند و چون تا نزدیکی های در بهشت می آمد که داخل بهشت شود ملائکه او را دور می کردند و به نزد هر یک از حیوانات بهشت که می رفت تا او را مخفیانه وارد بهشت گردانند آن ها قبول نمی کردند تا اینکه به نزد مار آمد که در خارج بهشت گردش می کرد و به اندازه شتر بزرگی بود و دارای 4 دست و پا بود و از زیباترین حیوانات بهشت بود شیطان به او گفت مرا در دهان خود مخفی گردان که ملائکه مرا نبینند و مرا به حضرت آدم برسان که شوق ملاقات آن ها مرا بی تاب نموده و من ضامن می شوم که از اولاد او به تو صدمه وارد نیاید و در پناه من از شرّ آن ها محفوظ باشی . مار قبول کرد و شیطان را در دهان خود مخفی کرد و وارد بهشت گردانید و از این سبب خداوند به مار غضب کرد و دست و پای او را گرفت که تا ابد به سینه راه برود و پر یا پشم هر چه در بدن او بود ریخت و عریان گردید و در اثر آنکه شیطان در دهان او قرار گرفت زهر در بن دندان های او پیدا شد و چون مار شیطان را در مقابل حضرت آدم و حوا آورد شیطان از دهان مار صدا زد و در تفسیر امام حسن عسگری (ع) نقل شده که اول شیطان از دهان مار حوا را گول زد و به او گفت : اگر تو پیش از آدم از این درخت بخوری بر آدم مسلط خواهی گردید و او مطیع تو خواهد شد پس اول مرتبه حوا از آن درخت خورد و در او اثری پیدا نشد پس نزد حضرت آدم دوید و قضیه را نقل کرد تا اینکه او هم مغرور شد و خورد وشیطان که از دهان مار با آن ها سخن می گفت ، حضرت آدم خیال می کرد که مار با آن ها سخن می گوید و شیطان از برای حضرت آدم و حوا قسم خورد که من خیر خواه شما هستم و قصد خیانت به شما را ندارم و به آدم گفت : اگر از این درخت بخوری عمر جاوید پیدا خواهی کرد و دیگر مرگ به سراغت نخواهد آمد و آدم باور نمی کرد که کسی جرات نماید قسم دروغ به خدا بخورد و باعث گول خوردن آن ها شود .
آیا می دانید پیدایش مشک این ماده خوشبو در آهوان چیست ؟
مرحوم مجلسی در تالیفات خود می نویسد که چون حضرت آدم را از بهشت بیرون کردند و بر روی زمین آمد از تنهایی و غربت گریه می کرد یک دسته از آهوان صحرا به دیدن او آمدند و او را از تنهایی و غربت دل داری دادند و حضرت آدم نیز دست مرحمتی به پشت آن ها کشید و برکت دست آن جانب خداوند مشک را در ناف آن ها آفرید که تا کنون هم اوّل بوی خوش دنیا مشک ختنی است که از نافه آن قسم از آهوان گرفته می شود .
آیا می دانید شراب بر اثر بول شیطان است ؟
مرحوم مجلسی (ره ) از حضرت صادق (ع) نقل می کند که خداوند یکصد و بیست سال نهال میوه به همراهی حضرت آدم از بهشت بر روی زمین فرستاد چهل نهال آن ها میوه اش به طور کامل خورده می شد و چیزی از آن دور ریخته نمی شد مثل انجیر و انگور و چهل نهال که ظاهر آن دور ریخته می شود و باطن آن ها خورده می شود مانند گردو ، بادام و فندق و چهل نهال دیگر که ظاهر آن خورده می شود و باطنش دور ریخته می شود مثل زرد آلو و گیلاس و ... و حضرت آدم هر نهالی را که غرس می کرد نام خدا را می برد و لذا نهال او سبز می شد و میوه می آورد و حضرت حوا نهال را که می کاشت او هم نام خدا را می برد و نهال او سبز می شد ولکن میوه نمی داد و اگر حواء گذاشته بود تمام نهال ها را حضرت آدم غرس کند در روی زمین درخت بی میوه پیدا نمی شد و حضرت آدم هر نهال را که می کاشت شیطان مخالفتی نکرد مگر نهال انگور و خرما را ، شیطان گفت باید مرا در آن ها شریک گردانی وسهمی به من از این دو درخت بدهی و الّا نمی گذارم آن ها سبز کند . حضرت آدم فرمود صبر کن تا اینکه جبرئیل امین بیاید و ما بین ما قضاوت نماید چون جبرئیل آمد حضرت آدم فضیه را نقل کرد جبرئیل فرمود او را در این دو درخت سهیم گردان تا به تو صدمه وارد نیاید .
حضرت آدم فرمود یک قسمت از سه قسمت محصول این دو درخت مال او باشد شیطان قبول نکرد حضرت آدم گفت نصف مال من باشد و نصف مال تو باشد باز شیطان راضی نشد و گفت اگر دو قسمت محصول این دو درخت را به من بدهی حرفی ندارم حضرت آدم با اشاره به جبرئیل قبول کرد و خداوند از آن روز حکم فرمود اگر آب انگور یا خرما به جوش آید تا دو قسمت آن نرود که سهم ابلیس است خوردن آن حلال نمی شود و حکم به نجاست دارد و شراب است زیرا بعد از سهیم شدن شیطان پای آن دو نهال بول کرد و رفت و از این رو است که چون آب انگور را شراب کنند بد بو و بد مزه می شود چون در او بول شیطان ریخته شده و شراب نه تنها اختصاص به این امت ندارد بلکه در جمع ادیان حرام بوده و حرام خواهد بود تا روز قیامت .
آیا می دانید اوّلین آدم کش و اوّلین آتش پرست و اوّلین رقّاص که بود ؟
حضرت آدم چون به امر خداوند فرزند کوچکتر خود هابیل را به جانشینی انتخاب کرد فرزند بزرگش قابیل گفت : پدر چرا مرا گذاشته و هابیل را انتخاب نمودی ؟ حضرت آدم گفت : فرمان خداوند است . قایبل گفت : هرگز خداوند دستور ترجیح برادر کوچک را بر برادر بزرگ نمی دهد .
حضرت آدم به او فرمودند اگر باور نداری پس هر یک از شما دو نفر بروید و به درگاه خدا قربانی ببرید ، تا هر یک از شما که قربانیش قبول شد معلوم گردد که خدا او را به وصایت من انتخاب نموده و آن ها قبول کردند . و قربانی آن زمان چون فقیری نبود تا اینکه قربانی به او داده شود لذا محلی را معین نموده بودند تا اینکه قربانی را در آن محل گذاشته و از طرف خدا آتشی می آمد و هر قربانی که خدا قبول می کرد می برد چون هابیل و قابیل مامور به قربانی گشتند لذا قابیل در پیش خود فکر کرد که خداوند که احتیاج به قربانی نداد پس بهتر آن است که چیزی که مالیّت آن کم باشد به قربانگاه ببرم و چون زراعت کار هم بود از زیر گندم های آفت زدم مشتی علف گندم چید و در قربانگاه گذاشت . و هابیل در پیش خود گفت مال را که خدا به من عنایت فرموده اکنون که از طرف او مامور می باشم چیزی در راه او قربانی کنم بهتر آن است که بهترین اموال خود را در راه او قربانی کنم زیرا باید قربانی ارزشش به مقدار عظمت حق و لیاقت در گاه ربوبی بوده باشد لذات گوسفند بسیار چاقی از میان گوسفندان خود جدا نموده در قربانگاه گذاشت ، از طرف خداوند آتش آمد گوسفند را برد و علف سبز قابیل به حال خود باقی ماند . و قابیل چون جوان بی ادب و فاسق بود به برادرش گفت من تو را نابود می کنم و با تحریک شیطان براردش هابیل را کشت و نعش او را از دید پدر پنهان نمود و شیطان باز او را رها نکرد بلکه به او گفت می دانی چرا آتش قربانی برادرت هابیل را قبول کرد و او را برد ولکن قربانی تو را نبرد (قبول نکرد ؟) گفت نمی دانم گفت برای آن بود که برادرت در پنهانی از پدرت آتش می پرستید و او را سجده می کرد و اگر تو هم می خواهی بعد از این هر قربانی که می کنی آتش ببرد او را پرستش کن . قابیل قبول نکرد و آتشکده ای ساخت و مشغول به پرستش آتش گردید . و چون حضرت آدم از دنیا رفت شیطان در پیش قابیل آمد و گفت آنکه از او می ترسیدی و در این مدت زیاد متواری بودی که تو را در عوض هابیل قصاص کند یعنی پدرت از دنیا رفت و دیگر خطری متوجه تو نخواهد شد قابیل گفت اکنون چه کنم ؟ شیطان گفت باید امروز را عید بگیری و در حال نشاط و خنده رویی و رقص در مجلس عزای پدرت شرکت نمایی تا از برادران و خواهرانت چشم زهری بگیری که کسی جرات نکند از تو خون برادر را مطالبه نماید قابیل قبول کرد و در حالی که پسران و دختران حضرت آدم در عزای پدر گریه می کردند و شیطان شروع کرد به غناء خوانی و صوت لهو و لعب از دهن خارج کردن و با آن نوا هم قابیل را یاد داد تا اینکه رقص کند . پس اوّلین آدم کش و اوّلین آتش پرست و آوّلین رقاص عالم قابیل علیه العّنه بود و امام محمد باقر (ع) فرمودند قابیل را تا قیامت در مقابل چشمه خورشید نگاه می دارند و آب جوش بر سر او می ریزند و در قیامت جزو آن 7 نفری می باشد که اهل تابوت جهنم می باشند که عذاب آن ها از تمام اهل جهنم سخت تر است .