shima.power
عضو جدید
رفته بودم فروشگاه ..
يكی از اين فروشگاه بزرگا, اسم نميبرم تبليغ نشه براش!
يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هی زِر زٍر می كرد. پيرمرد میگفت:
آروم باش فرزاد، آروم باش عزيزم!
جلوی قفسه ی خوراكی ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد ..
پير مرده گفت: آروم فرزاد جان، ديگه چيزی نمونده خريد تموم بشه.
دَم صندوق پسره چرخ دستی رو كشيد چندتا از جنسها افتاد رو زمين، پيرمرده باز
گفت: فرزاد آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون!
من كف بُر شده بودم.
بيرون رفتم بهش گفتم آقا شما خيلی كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتی
فرزاد آروم باش!
پيرمرده با اين قيافه:| منو نگاه كرد و گفت:
عزيزم، فرزاد اسم مَنه! اون ....... اسمش سيامكه !!
يكی از اين فروشگاه بزرگا, اسم نميبرم تبليغ نشه براش!
يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هی زِر زٍر می كرد. پيرمرد میگفت:
آروم باش فرزاد، آروم باش عزيزم!
جلوی قفسه ی خوراكی ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد ..
پير مرده گفت: آروم فرزاد جان، ديگه چيزی نمونده خريد تموم بشه.
دَم صندوق پسره چرخ دستی رو كشيد چندتا از جنسها افتاد رو زمين، پيرمرده باز
گفت: فرزاد آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون!
من كف بُر شده بودم.
بيرون رفتم بهش گفتم آقا شما خيلی كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتی
فرزاد آروم باش!
پيرمرده با اين قيافه:| منو نگاه كرد و گفت:
عزيزم، فرزاد اسم مَنه! اون ....... اسمش سيامكه !!