سوال توسطyassss:
66:کتاب " تنها دویدن " اثر کدام معمار است؟ اقدامات اصلی این معمار و منبع الهام او جوایز دریافت شده اش کدامند؟ و اینکه این کتاب برای اولین بار در کدام سازمان ها انتشار یافت؟
پاسخ توسطdynamic :
تنها دویدن یه کتاب خیلی عالی از شادروان
نادر خلیلی که در آمریکا تحصیلاتش رو ادامه داده ...
خیلی عقاید عالی و پرشوری داره توصیه می کنم حتما بخونید این کتاب اول به انگلیسی بوده بعد سالها به فارسی ترجمه شده!
خانه های سرامیکی و گلتافتن از اقدامات ایشون بوده... منبع الهامش
کویر بوده!
جوایز زیادی هم گرفته الان کتاب دستم نیست

( یکی دیگه از دوستان زحمتشو بکشه

) متاسفانه یادم رفته کجاها انتشار یافته ... بنیاد مسکن آمریکا؟ یه همچین چیزی بوده!

( اونم باز دوستان زحمتشو بکشن!)
یه حرف قشنگی هم تو کتابش بود که هنوز یادمه البته حرف قشنگ خیلی داشت اما این یکی خیلی تاثیر گذار بوده ...
می گفت اگه یه قورباغه رو بندازید تو آب و کاسه رو از زیر حرارت بدین آب کم کم دماش بالا میره ... بعد قورباغه می بینه کف کاسه داغه از کف جدا میشه و کم کم میاد رو آب ! اما چون دما کم کم بالا میره داغ شدنو یک دفعه احساس نمی کنه در واقع چون به محیطش عادت کرده می مونه تو آب ، بیرون نمی پره و.... در اثر افزایش حرارت ..... می میره
به همین راحتی ! چون تغییرات محیطش آروم بوده بهش عادت کرده و اون محیط اینو به کشتن داده ... من هیچ وقت این متن رو فراموش نخواهم کرد ...
یه زنگ خطریه برا ما ... در مورد خیلی چیزا اینکه به محیطمون عادت نکنیم به تغییرات منفی اش،
همیشه هوشیار باشیم... و همینطور ،با کسی مسابقه ندیم و تنها بدویم ( تنها دویدن) !
اون قسمتهایی که جواب دادم رو پررنگ کردم ...
توضيح جهت مطالعه:
راستش ایشون در فکر استفاده ی هر چه بهتر از طبیعت خصوصا کویر بودن !
یه نکته ی خیلی مهم اونم اینکه راه درست فکر کردن رو خیلی خوب بلد بودن !
بارها شکست خورده مخصوصا اینکه ایران (بنیاد مسکن فکر کنم ) به طرحش اجازه و امکان عملی شدن و آزمایش رو نمی داد حتی تو آمریکا هم نتونست امکانات لازم رو برای اجرای ایده اش بگیره !
این مطالب مصادف با زمان شاه بعد هم انقلاب اسلامی ایران بود. بعد از مدتها فکر کردن روی طرحش بالاخره تصمیم می گیره که این طرح رو تو یکی از روستا های دور دست تهران اجرا کنه و ببینه آیا امکان پذیر هست؟ می خواست خونه ای از خشت بسازه بعد اون رو آتیش بزنه تا بپزه و تبدیل به سنگ یکپارچه بشه اما خب این ایده به همین سادگی ها قابل اجرا نبود ... عوامل متعددی بود مثلا باد شهریار ،سوخت ، مقاومت مصالح... چند بار پس از ساختن اتاقی که قرار بود در نهایت ایده رو روش امتحان کنه وقتی از تهران به مقصد روستا حرکت می کرد میدید که باد همه چی رو داغون کرده ! حتی رو آتیش هم تاثیر گذار بود (باد)و اونو غیر قابل کنترل می کرد.
البته این ایده از مردم نشات می گرفت یعنی یه پشتوانه خیلی بزرگ داشت اونم عشق به کمک به مردمی که در بدترین شرایط زندگی می کنن حتی گاها آب مناسب برا نوشیدن نداشتند! وقتی بارون میباره سقف خونه به شدت چکه می کنه حتی امکان ریختنش هست!
برای کمک به چنین مردمی بود که این فکر شروع شد ...
در نهایت وقتی از سازمان ها و نهاد هایی که قصد گرفتن یاری داشت نا امید شد با چند تن از دوستان وهمکاران که در همین مورد باهاشون آشنا شده بود به یه روستا می رن ... در نهایت بعد تدارکات لازم و ....و خونه ای رو آتیش می زنن ... البته نحوه ی قرار گرفتن کوره ها، نحوه ی ورود آتیش به داخل ... کنترل آتیش ، مدت زمان آتیش زدن خونه، پیدا کردن سوخت تو اون وضع بحرانی انقلاب ، ( شما فکر کنین یه خونه ی دو اتاقه با بقیه ی فضا ها اگه بخواد حدودا 18 ساعت ( اگه اشتباه نکرده باشم ، ولی حدس می زنم بیشتر از این مقدار باید باشه) به طور مداوم داخلش آتیش روشن باشه اونم آتیشی که قدرتش بالاست و توان شعله ور کردن همه ی خونه رو داره چقدر سوخت احتیاج داره) واین منابع باید کجا قرار بگیرن تا کوره ها رو تغذیه کنن! یا وقتی خونه شعله ور می شد از داخل کم کم مواد برا اینکه باهم ترکیب و به سنگ تبدیل بشن تا چه حد ذوب می شدن و امکان فرو ریختن سقف بود !!!!
اونم با توجه به این نکته که اون خونه یه خونه بود نه یه آزمایش ! یعنی مردم روستا نمی دونستن این ایده در مرحله ی آزمایشه و هنوز تایید نشده! بعد هم در نهایت تموم خونه رو از داخل بعد از خاموش کردن آتش و خنک شدنش که اونم مدتها زمان می برد لعاب می پاشیدن باسم پاش و ...خونه آماده می شد... البته برای اینکه سوخت هدرنره واستفاده ی مفید تری هم بشه داخل اتاق ها خشت خام می چیدند تا اونها هم در حین سوختن خونه بسوزن و تبدیل به آجر بشن، و تماما سعی میشد کاری که انجام میشه با ساده ترین وسایل و دردسترس ترین ها انجام بشه ، ( با توجه به شرایط)
البته مدتها مطالعه روی این کوره ها شده بود تک تک مراحل با فکر باز هدایت می شد ... اگر بخونید حتما بهتر متوجه میشین... برای هر کسی که نمی دونه چرا داره معماری می خونه حتما حتما توصیه می کنم بخونه.