آرزوهای بزرگ من

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
۱- هیچوقت، هیچوقت، هیچوقت کاری نکنم که خداوند ازم ناراحت و ناراضی بشه، خیلی سخته اما این بزرگترین آروزی منه.

۲- انسانی باشم که وقتی پدر و مادرم بهم فکر میکنند احساس افتخار و غرور بهشون دست بده.

۳- اونقدر بزرگ شده باشم که بتونم به همه ی انسانهای اطرافم نیکی و صداقتم رو ثابت کنم.

۴- روزی که به هر دلیلی، پیر یا جوان، فقیر یا ثروتمند از این دنیا میرم بتونم سرمو بالا بگیرمو بگم “من بنده ی خدا هستم”.

۵- خانواده ای داشته باشم سرشار از عشق، همسر و فرزندانی که این عشق رو در نهادشون کاشته باشم.

۶- هرگز از یاد نبرم زندگی یعنی آرزوهای محال، نامه های ناتمام، ثروت اندوزی های بی نتیجه، یعنی زندانی که باید از آن رهایی یافت.

۷- خداوند مهربانم هر چه که میخوهد از من بگیرد به جز عشقش، من فقیر باشم، یا گوشه نشینی فرسوده، یا بیابانگردی بی آشیان، هر چه دارم از اوست، که نهادم را او از هیچ سرشت، به من از قطره ای آب گندیده جسم بخشید، و در جسم حیوانی ام روح دمید، و در مغز ساکنم عقل را استوار کرد، سپس بختم را آنگونه رقم زد که والدینی مهربان داشته باشم، و بعد از آن عزت و کمالم ارزانی داشت، مرا از مسیر زندگی، شهر به شهر، سال به سال گذر داد، سر انجام نیز روزی من را به سوی خود باز میگرداند.

۸- تا پایان عمرم خداوند سلامتی را از من و خانواده ام نگیرد که به درستی بزرگترین نعمت اوست.

۹- آنقدر درگیر این دنیا، ثروتهاش، قدرتهاش، دیدنهاش، خواستنهاش نشم که فراموش کنم برای چی اینجا هستم.

۱۰- خداوند سعادت نمازهای عاشقانه و گریه های پای سجاده ی مادر و بی بی جان رو به من هم عطا کنه.
 

Similar threads

بالا