آتش عشقم بسوخت

zina20

عضو جدید
آتش عشقم بسوخت خرقه ی طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئله ی عشق
نیست درخور شرح و بیان
به که بی کس و نهند لفظ و عبارات را
دامن سخاوت ز دست کی
دهد آن کو که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از توپیامی دهدپی نبرد هر کسی رمز اشارات را
جای
دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا بدیررفتم و کردم تمام سیر مقامات را
غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم از دم پیر مغان رفع خیالات را
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل هر نفسی میکنند سیر سماوات را
در سر بازار عشق،کس نخرد ای
عزیز
از تو به یک جو،هزار کشف و کرامات را
وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله ی اوقات را
(
وحدت کرمانشاهی)

 
آخرین ویرایش:
بالا