نتایح جستجو

  1. د

    حال من خوب است، شبیه گلی تنها که روی صخره های دلتنگی روییده است و همنشین امواج خروشان فراق است...

    حال من خوب است، شبیه گلی تنها که روی صخره های دلتنگی روییده است و همنشین امواج خروشان فراق است. این نامه را در پارچه ای مخملی از عطر شورانگیز نگاهت پیچیده ام و به رودی زلال که از گل های محمدی معطر شده است سپرده ام، باشد که به دستت برسد نه مجال گرفتن فال حافظ را دارم، نه خیال شانه کردن گیسوان...
  2. د

    نزدیک هستی و از من دوری. البته نه مثل آن دو خط موازی؛ بلکه در قلبم هستی و در کنارم نیستی. شاید...

    نزدیک هستی و از من دوری. البته نه مثل آن دو خط موازی؛ بلکه در قلبم هستی و در کنارم نیستی. شاید مثل اسفند و فروردین. من اسفند پیر و خسته و تو فروردین شاد و شکوفا. اما درست تر این است که من پاییزی ام. درست نیمه پاییز. و یادم می آید: « پاییز بهاری ست که عاشق شده است.» داشتم با خودم فکر میکردم که...
  3. د

    امروز سبدی از مهربانی به همراه چند شاخه محبت که بوی خاطرات تو را می‌دادند برایت پست کردم، مطمئنم...

    امروز سبدی از مهربانی به همراه چند شاخه محبت که بوی خاطرات تو را می‌دادند برایت پست کردم، مطمئنم که به دستت می رسند، این را می شود از نغمه ی چکاوک ها و عطر دل انگیز گل های ارکیده لابه‌لای واژه هایت فهمید... اینجا همه ی جاده های عشق به تو منتهی می‌شوند، جاده های که رایحه ی نفسهای تو را به مشام من...
  4. د

    Look who I found??????

    Look who I found??????
  5. د

    امشب دیگر قصد ندارم که لباس استعاره به تن واژه ها بپوشانم، ساده و بی آلایش می نویسم که دلم شبیه...

    امشب دیگر قصد ندارم که لباس استعاره به تن واژه ها بپوشانم، ساده و بی آلایش می نویسم که دلم شبیه پرنده کوچکی است که اسیر طوفان دلتنگی هاست... شبیه رندی فلک زده در سرمای زمستان... مانند درخت سروی که موریانه های بی قراری امانش را بریده اند... . . . فرقی ندارد، بی تو نسیم های بهاری هم همچون بادهای...
  6. د

    از آن سر عشق که می آمدم... همه جا ردپای تو بود تا انتها حضور تو...

    از آن سر عشق که می آمدم... همه جا ردپای تو بود تا انتها حضور تو...
  7. د

    پر از صدای سکوت است و عابران عجول دلم غریب‌ترین شهرِ عالم است هنوز

    پر از صدای سکوت است و عابران عجول دلم غریب‌ترین شهرِ عالم است هنوز
  8. د

    مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست! با مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش

    مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست! با مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش
  9. د

    مشاعرۀ سنّتی

    با وجود عشق، از من عقل می‌خواهد فقیه وای بر آنکس که بوسد دستِ این دیوانه را
  10. د

    مشاعرۀ سنّتی

    دوباره آمدی ای سیل غم‌، نمی‌دانم دگر ز کلبه یِ ویران من چه می‌خواهی؟
  11. د

    مشاعرۀ سنّتی

    ای غم بریز خون من و افتخار کن وز آبرو مترس، تو را آبرو کجاست؟!
  12. د

    از تو که می خواهم بنویسم بی درنگ واژه ها دستم می اندازند، اینها هم فهمیده اند که من چقدر دوستت...

    از تو که می خواهم بنویسم بی درنگ واژه ها دستم می اندازند، اینها هم فهمیده اند که من چقدر دوستت دارم. اما من هم شگردهای خاص خودم را دارم، البته که از خودت یادت گرفتم، چشمانم را می بندم و خیابانهای خیالم را قدم میزنم، خیابانهای پر از عطر تو... یاد تو بند بند وجودم را به وجد می آورد، شبیه هیجان...
  13. د

    مشاعرۀ سنّتی

    یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است
  14. د

    چون جنگ‌های تن به تن چرخ دنده‌هاست دستی که لای موی تو درگیر می‌شود

    چون جنگ‌های تن به تن چرخ دنده‌هاست دستی که لای موی تو درگیر می‌شود
  15. د

    التماس دعا

    با سلام و احترام به امید خدا که حالشون بهتر میشه دوست عزیز
  16. د

    تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد

    تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد
  17. د

    هرچند حیا می‌کند از بوسه‌ی ما، دوست دلتنگیِ ما بیشتر از دلهره‌ی اوست

    هرچند حیا می‌کند از بوسه‌ی ما، دوست دلتنگیِ ما بیشتر از دلهره‌ی اوست
بالا