نتایح جستجو

  1. paria.z68

    ندیده ای ؟ همان انگشت، که "ماه" را نشان میداد "ماشه" را کشید..

    ندیده ای ؟ همان انگشت، که "ماه" را نشان میداد "ماشه" را کشید..
  2. paria.z68

    مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار... من از گم شدن در جاهای شلوغ می ترسم....

    مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار... من از گم شدن در جاهای شلوغ می ترسم....
  3. paria.z68

    برای خودم مردی شده ام... این روزها در سکوت سرسخت... بی صدا گریه میکنم... ولی! دنیا مواظبم باش...

    برای خودم مردی شده ام... این روزها در سکوت سرسخت... بی صدا گریه میکنم... ولی! دنیا مواظبم باش... قلبم هنوز زنانه می تپد.
  4. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ندیده ای؟! همان انگشت، که "ماه" را نشان میداد، "ماشه" را کشید....
  5. paria.z68

    سرد است هوا پنجره را ببند خودم برایت می بارم...

    سرد است هوا پنجره را ببند خودم برایت می بارم...
  6. paria.z68

    چرا بنویسم؟ مگر یک ماهی خسته چقدر می تواند خلاف جهت آب... مگر یک پرنده خسته چقدر می تواند...

    چرا بنویسم؟ مگر یک ماهی خسته چقدر می تواند خلاف جهت آب... مگر یک پرنده خسته چقدر می تواند خلاف جهت باد... مگر یک زن خسته چقدر... خسته ام و پشت این نقاب دارد ترک های صورت زنی فرو میریزد زنی که در استانه 25 سالگی ادامه زندگی اش را زندگی کرده است...
  7. paria.z68

    چرا بنویسم؟ مگر یک ماهی خسته چقدر می تواند خلاف جهت آب... مگر یک پرنده خسته چقدر می تواند...

    چرا بنویسم؟ مگر یک ماهی خسته چقدر می تواند خلاف جهت آب... مگر یک پرنده خسته چقدر می تواند خلاف جهت باد... مگر یک زن خسته چقدر... خسته ام و پشت این نقاب دارد ترک های صورت زنی فرو میریزد زنی که در استانه 25 سالگی ادامه زندگی اش را زندگی کرده است...
  8. paria.z68

    حالا تو بگو چگونه می شود در عمق دوست داشتن کسی بر خاطراتت شلیک شود و فراموشی سوراخ، سوراخ ذهنت...

    حالا تو بگو چگونه می شود در عمق دوست داشتن کسی بر خاطراتت شلیک شود و فراموشی سوراخ، سوراخ ذهنت را بگیرد؟!!!
  9. paria.z68

    [IMG]

    [IMG]
  10. paria.z68

    این زن همان زن است که با دو فنجان چای، با یک سبد سیب های دست نخورده خنده تعارفت می کرد... همان...

    این زن همان زن است که با دو فنجان چای، با یک سبد سیب های دست نخورده خنده تعارفت می کرد... همان زنکه حالا ساعتی از کار افتاده است و عقربه ی شعرهایش به پای مرد دیگری نمی چرخد... بگو جای خالی ات را در کدام گوشه بگیرم که خانه ، نبودنت را باور کند ؟ هرچه به در می گویم دهانت را ببند چه حرف ها...
  11. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دیگر بر نمی گردی این مثل روز روشن است. اما مادر به دلش برات شده که می آیی و من، باور می کنم!
  12. paria.z68

    چه غم انگیز است سرنوشت ماهی کوچک وقتی به هوای جفت خود به اقیانوس می زند و نهنگ ها، عاشقش می...

    چه غم انگیز است سرنوشت ماهی کوچک وقتی به هوای جفت خود به اقیانوس می زند و نهنگ ها، عاشقش می شوند!
  13. paria.z68

    چه می کنی باد! عطر موهاش را جای دیگر بپاش این خانه، خودش ویران است!

    چه می کنی باد! عطر موهاش را جای دیگر بپاش این خانه، خودش ویران است!
  14. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تنهایی نام دیگر پاییز است، هر چه عمیق تر برگ ریزان خاطره هات بیش تر...
  15. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بی تو هم می شود زندگی کرد قدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت... فقط بی تو نمیشود به خواب رفت!
  16. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    چقدر تنهاست شاعری که عاشقانه هایش دست به دست می روند به دست تو اما، نمی رسند!!
  17. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    شعری نهفته است در لب هایت که بوی نارنج می دهد. بهار که شد به چیدنت می آیم...
  18. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    آهسته و آرام نه؛ ناگهان برو مثل گلوله از تفنگ که تا بخواهی بفهمی مخت پاشیده باشد به دیوار!
  19. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    فلسفه نباف شاعر! چه ممکن-چه محال چه جبر-چه اختیار چه هر کوفت دیگری... او رفته است دیگر...! (رضا کاظمی)
  20. paria.z68

    معماری با مصالحی از جنس دل

    سرد است هوا پنجره را ببند خودم برایت می بارم...
بالا