دست از طلب ندارم تا جان من برآید/یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد ازوفات و بنگر / کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای بر رخ که خلقی واله شوند و حیران /بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش / نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش...