قرار گذاشته بودیم هر شب یکی از بچه های چادر رو در مراسم جشن پتو بزنیم.یه روز یکی گفت:چرا خودمون رو می زنیم؟
واسه همین قرار شد یکی بره بیرون واولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر به همین خاطر یکی از بچه ها رفت و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.
اول جا خوردیم ولی خوب دیگه کاریش نمیشد...