اینقدردلم گرفته که گفتم شاید با نوشتن یه کم سبک شم یک ساله که تو دلم نگه داشتم دیگه ترکیدم
بعد از گذشت سال ها ناراحتی به نقطه ای رسیدیم که گفتیم حالا یه نفس راحت می کشیم که اون موقعه خدا هدیه ای به اسم سرطان رو به مامانم داد چقدر واسه یه خانواده سخته که بخواین به کسی بگید چه مریضی داره یک هفته...