آري ... گلم ... دلم ... حرمت نگه دار
كه اين اشكها خون بهاي عمر رفته من است
سر گذشت كسي كه هيچ كس نبود
و هميشه گريه مي كرد
بي مجال انديشه به بغض هاي خود
...
تا كي مرا گريه كند؟
تا كي؟
و بكدام مرام بميرد؟
آري گلم دلم....
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بيانديش كه
براي تو طلوع ميكند
با سلام و عطر...
دل من باز گريست
قلب من باز ترك خورد و شكست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت مي خواندم
كه به آساني از اين شهر سفر خواهي كرد
و از اين عشق گذر خواهي كرد
و نخواهي فهميد ...
بي تو اين باغ پر از پاييز است! ...
به خانه مي رفت
با كيف
و با كلاهي كه بر هوا بود
چيزي دزديدي ؟
مادرش پرسيد!!
دعوا كردي باز؟
پدرش گفت
و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد
به دنبال آن چيز
كه در دل :heart:پنهان كرده بود
تنها مادربزرگش ديد
گل سرخي:gol: را در دست فشرده كتاب هندسه اش
و خنديده بود
in sher roo man...
[IMG]
من بانوي تاج دار ِ عشقم را
كه در قصر غصه و سوسن سكنا دارد
شبانه به كوچه هاي سر گردانيم دعوت مي كنم
بانوي عشق من
با تاج سوسنش
پا برهنه و گرسنه
به كوچه هاي سرگرداني من مي آيد.ر
آخرين بار
او را به جايي بردم
تا به وضوح ببيند
اژدهاي هزار چشمي را
كه بر پيچك هزار پيچ شاخك هايش
گنجشكي تنها
گل...
[IMG]من بانوي تاج دار ِ عشقم را
كه در قصر غصه و سوسن سكنا دارد
شبانه به كوچه هاي سر گردانيم دعوت مي كنم
بانوي عشق من
با تاج سوسنش
پا برهنه و گرسنه
به كوچه هاي سرگرداني من مي آيد.ر
آخرين بار
او را به جايي بردم
تا به وضوح ببيند
اژدهاي هزار چشمي را
كه بر پيچك هزار پيچ شاخك هايش
گنجشكي تنها
گل...
[IMG]
من بانوي تاج دار ِ عشقم را
كه در قصر غصه و سوسن سكنا دارد
شبانه به كوچه هاي سر گردانيم دعوت مي كنم
بانوي عشق من
با تاج سوسنش
پا برهنه و گرسنه
به كوچه هاي سرگرداني من مي آيد.ر
آخرين بار
او را به جايي بردم
تا به وضوح ببيند
اژدهاي هزار چشمي را
كه بر پيچك هزار پيچ شاخك هايش
گنجشكي تنها
گل...
کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی حس جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگر اغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند
:w27:مرسي بابت سر زدنت و تبريكت عزيزم:w27:
:w33::w33:
:w32::w32:تولدت مبارك
چه لطيف است حس آغازي دوباره،
و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس...
و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن!
و چه اندازه شيرين است امروز......
روز ميلاد...
روز تو!
روزي که تو آغاز شدي!
تولدت مبارک:w14::w14:
کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی حس جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگر اغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند
من زندگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره ميترسم
دين را دوست دارم
ولي از كشيش ها ميترسم
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها ميترسم
عشق را دوست دارم
ولي از زن ها ميترسم
كودكان را دوست دارم
ولي از آيينه ميترسم
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم ميترسم
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار ميترسم
من مي...
من زندگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره ميترسم
دين را دوست دارم
ولي از كشيش ها ميترسم
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها ميترسم
عشق را دوست دارم
ولي از زن ها ميترسم
كودكان را دوست دارم
ولي از آيينه ميترسم
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم ميترسم
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار ميترسم
من مي...