آغوشه تو
آغوشه تو
باز دلم می خواهد سرم را بر روی شانه هایت بگذارم و از اعماق وجودم گریه کنم.
هق هق هایم را به یاد بسپار.اشک هایم سهم شانه های توست.شانه هایت را استوار نگاه دار تا من به آن تکیه کنم.
من از روزگار خسته ام و تکیه گاهی جز شانه های تو ندارم.زمانی که روزگار بالهایم را از من ستاند تو...