نتایح جستجو

در هـواي انتــظارت مي‎زنم پر نازنين بر ســرايت تا نهـايت مي‎زنم در نازنين بهروز رها

مي­رسدتا من «رها»گردم ز غم كام دل زين مژده شيرين كرده­ام بهروز ((رها))

الهی من اسیر بند شیطانم الهی من صلاح خود نمی­دانم الهی من نفهمیدم خطا کردم الهی من به نفس خود جفا کردم الهی دورم از تو من گناهکارم الهی من به دام غم گرفتارم الهی­تو بزرگی من حقیرهستم تویی دریای­رحمت من فقیرهستم الهی من پشیمانم ز کار خود ندارم جز تو یاری در کنار خود الهی توبه...

«زیر باران» ساده بودم، تو نبودی، باران بود. در کوچه تنهایی، زیر سایبان وحشت، از خیس شدن، فرار میکردم. در انتهای کوچه، تک درخت غربت! صدایم کرد. در جستجوی تو آن شب، زیر باران، بوی نمناک جدایی را! از شاخه ، درخت غربت چیدم. باز هم ، در پی ات ، سرتاسرخیابان غم را ، گشتم. ساده بودم، تو...

از عشـق رويت مي‎زنم ، بر سـينه غم دست رد چون نام تو در سـينه‎ام ، اينك گـرفته آشـيان بهروز رها

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند

[/CENTER]

تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند

نطق زينب قافله ســالار ديـن بشــكند پنــدار كفــار لعيـن بهروز رها

شعر مازنی تقدیم به شما فرصت کنم برگردانش را هم تقدیم خواهم کرد این ترانه دوصدایی سالهای دور توسط دو هنرمند مازنی آقای دنیوی و خانم مهتاب خونده شد تلا ونگ بزو،فرو بورده شو،مه یار نمو دل پر درده،بورده بورده،مه چش سـو بسکه هارشیمه دراز...