نتایح جستجو

  1. ta_ra

    مشاعرۀ سنّتی

    شب سرد است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من ادمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها
  2. ta_ra

    گفتگوهای تنهایی

    ثانیه ها را بنگر که چه محزون موسیقی تنهایی را مینوازد ومن در این خلوت بی انتها هزار بار غزل وصال را زمزمه کردم چرا که به وصال سپیدار امیدوارم و روزی حصار ثانیه ها را خواهم شکست....
  3. ta_ra

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را من چشم در راهم شبا هنگام که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياسی وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم... پ.ن: میشه شعر نو هم گفت؟ :redface:
  4. ta_ra

    فراق یار

    باز هم در پرده ابهام زمان وامانده ام،هاله تنهایی وجودم را در برگرفته ،در جستجوی نگاهی زندگی را باختم! کاش نگاهم نگاهت را نمی دید،چرا که همان نگاه ،هیجان روح پرخروشم را تسکین دادو مرا نوازش کرد. کاش نگاهم نگاهت را نمی دید،کاش.... هنوز به یاد تو هستم ،هنوز چون ستاره ای در شب تارم...
  5. ta_ra

    كوي دوست

    راز شقایق راز شقایق راز شقایق شقايق گفت :با خنده نه بيمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حديث ديگري دارم گلي بودم به صحرايي نه با اين رنگ و زيبايي نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شيدايي يکي از روزهايي که زمين تب دار و سوزان بود و صحرا در عطش مي سوخت تمام غنچه ها تشنه و من بي تاب و خشکيده تنم در...
  6. ta_ra

    مشاعرۀ سنّتی

    در غریبی دوستان را یاد کردن عار نیست یک ورق نامه نوشتن کمتر از دیدار نیست
بالا