راز شقایق
راز شقایق
راز شقایق
شقايق گفت :با خنده نه بيمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حديث ديگري دارم
گلي بودم به صحرايي نه با اين رنگ و زيبايي
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شيدايي
يکي از روزهايي که زمين تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش مي سوخت تمام غنچه ها تشنه
و من بي تاب و خشکيده تنم در...