این داستان در زمان حیات "لائوتزو" در چین اتفاق افتاد و او این داستان را بسیار دوست می داشت:
پیرمرد فقیری در دهکده ای زندگی می کرد. او زندگی بسیار ساده ای داشت و کلبه ای بسیار کوچک. اما هر پادشاهی به او حسادت می کرد، زیرا او اسبی سفید و بسیار زیبا داشت. پادشاهان ممالک مختلف به دیدار وی می آمدند و...