گل میشکفد دم به دم از خاک به پایت,همریشه باران و بهار است صدایت
در ذهن عطش،چشمه تر از چشمه گذشتی,پیداست در آرامش گلها،رد پایت,از نسل کدامین شب مطبوع بهاری است
,آن گیسوی آشفته ی در باد رهایت؟
با آتشم آمیخت،نگاهی که تو کردی,بر خرمن من شعله چکید از مژه هایت
بر چهره بخوان شرح مرا قطره به قطره,اشکم...