مي خوام دوباره شروع كنم اما براي هر شروع بايد يه دليلي باشه و دليل منم نگاه غمگين كودكي بود كه به دروغ به خواهرش گفته بود طعم موزم مثل پرتقال.
وقتي نگاهم به چشمان مظلوم كودكي افتاد كه در انتهاي قلبش زلالي آب بود دلم از جور زمانه گرفت.
وقتي سكوت سرد آدما پشت هزاران چهره پنهان شده چه مي شه گفت...