سکوت میکنم و میروم بی مجال
تو میمانی بیخیال
من سجده بر خاک میزنم کز حریم انبیاء
تا تو کز کرده خویش
بتوانی کم کمکی خوشحالی
این طریقی است که در ذهن من است
گر روم تو بمانی خوشحال
قلم من قلب من است
اما تهی است جوهر فرسوده من
مینویسم ...
مینویسم...
بی خیال با همه فکر و خیال
با غروری رفته به باد
با...