راستی تیریپ قهواه ای که زده بودی خیلی بهت میومد
اها داشت یادم میرفت اگه این دفه خبری مبری قراری چیزی شد به یوزا که نمیشه امید بست. تو به من خبر بده. ممنون ازت
ساندویچ ها که همش تقصیر تو و ندا بود. هی عین جقجقه سر و صدا کردین که ما از بس تو دانشگاه خوردیم هایدا دیگه هایدا نمیخوریم.
من توجه کردم کالباس توش زرد و هوا زده شده بود. تازه بعدش من تو مترو لای مردم که له شدم حس اون کالباسا رو درک کردم