یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحرا علف
بخورد و برایشان شیر بیاورد. مامان بزی به بچه ها سپرد که در را به روی
مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکنند. بچه ها هم که بر خلاف آمار وارقام رسمی گرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را باز نکنند. چند
دقیقه که گذشت گرگ که دید بز...