رحیم معینی کرمانشاهی _ سبوی شکسته
رحیم معینی کرمانشاهی _ سبوی شکسته
.
نباشم گر در این محفل چه غم، دیوانه ای کمتر
خوش آنروزی زخاطرها روم، افسانه ای کمتر
بگو برق بلا خیزی بسوزد خرمن عمرم
بگرد شمع هستی بی خبر پروانه ای کمتر
تو ای تیر قضا صیدی زمن بهتر کجا جوئی
بکنج این قفس مرغ نچیده دانه ای...