نتایح جستجو

دوباره جمعه 5عصر باید اونجا باشم...خیلی ممنون لطف داری من خستم میرم دیگه...خوشحال شدم...شب بخیر خواهرم

ای جان داااااااش مجید...بالاخره وزارت دفاعه...هتل جوادنیا...به جون مجید گربه هاشم بد نگاه میکنن... از لب جاده تا پادگان 15مین راهه...روستاییاش تا حالا چنتا سرباز خفت کردن:cry:به ما گفتن جمعه 5 بعد از ظهر پادگان باشید تا هوا روشن باشه مسیر خطریه!! تازهههه دژباناشم قزوینین با اونا چیکار کنم؟:cry...

درود بی کران بر شهاب خودم...داداشم ساعت 8امشب رسیدم... شهاب دیدی اکسپلورمو چشم کردی؟خراب شد:razz: بهتر از یاماها هستش که تو سوار میشی...ولی شهاب گربه های پادگانم چپ چپ نگاه میکنن:biggrin:

درود بی کران بر بانو....خوبی؟خوشی؟؟ امشب ساعت 8رسیدم...جات خالی بود تو پادگان...هههه ...چه حالی میداد:( راستشو بگوووو چقدر گریه کردی برام؟:biggrin:

بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت “عزیزم” سریع میگفتیم برات پشکل بریزم؟ بعدشم هار هار میخندیدیم غافل از اینکه رسما خودمون رو به بُز تشبیه کردیم! یه همچین بچه های داغونی بودیم:cry:

واااااااای نفهمیدی؟؟؟؟؟:eek: تازشم دختره به این خوشگلیو باکلاسی....:razz: ولی بچهه داداشتو...قبول داری؟؟:biggrin:

این تویی:razz: [IMG] اینم داداشته:cool: [IMG]

من با این خنگیم ترجمش کردم...من خیلی روت حساب باز کرده بودمااااا:cool: بیشتر فکر کن...تو حتما میتونی!!:biggrin:

[IMG]

الهه اگه تونستی ترجمش کنی هم باهوشی هم جایزه داری [IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

خــــــیــــــلـــــی ممنون.... خب باشه بده..شوخی کردم اونو...ولی عکس قشنگی بود:D تو هم مواظب خودت باش... در پناه ایزد:gol:

چشم آبجی مگه میشه به شما سر نزنم...مواظب خودت باش...خدافظ

[IMG]

[IMG] [IMG]

[IMG]