نتایح جستجو

مردم دیده ی صاحب نظران جای تو بود اینک ای جان نگران باش که جای تو کجاست چه پریشانم ازین فکر پریشان شب و روز که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست

من و خزانِ خموشي و كنج تنهايي!‌ به گوشه گوشه ی گلشن، دگر گذارم نيست

سلام می گم آلزایمر گرفتم هیچ کدوم باور نمی کنید.... :w04: پژمان یادم رفته چطور عکس گذاشتم تو آلبوم تو پروفایلم.... الان هر کار می کنم نمی شه... تو tinipik لود می کنم نمی شه اینجا هم نمی شه copy-paste کرد....:wallbash: سوال: یعنی به نظرت چون 10 تا عکس تو اون آلبومم هست دیگه نمی تونم عکس بذارم؟...

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده ی مستانه زدند!

سلام خانم خوشگله.... اونی ه زیر پات گذاشتی... صدف پاتو بردار... چی زیر پاته؟:D [IMG]

نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد ؟ من ز بی هم نفسی ناله به دل می شکنم بی تو دیگر غزل "سایه" ندارد "لطفی" باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم....

تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است

مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم

ای بابا.... گفتم خورد شدم ،اما می خوام رو این خرابه ها یه آسمون خراش بسازم... نگفتم؟نه.... به کل خاکبرداری کنم، بعد از نو.... گفتم «مهندس ناظر» می خوام! گفتم باید ضد زلزله باشه....تا این بار هیشکی نتونه داغونش کنه....:w05: تو چیکار کردی برام؟ فکر کنم بیشتر کمک کردی که دیوارای این خرابه هم...

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم بی تشکرم قبولی محسن جان.....:redface:

یاسمن! (2) یاسمن! (2) بیمارستان شفا! از پله ها که بالا رفتیم ،ته یه راهرو یه اتاق بود که مامان با یه خانم دیگه اونجا بودن... اونا از روستا اومده بودن... همشون اخمو ! بعدنا بابا گفت چون اونام دختر دار شدن ناراحت بودن و از خوشحالی ما متعجب!(ببین چطوری توی هزاره ی سوم هنوزم «دختردار شدن»...

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده ی عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یاسمن!(1) یاسمن!(1) توضیح: تا سوم دبستان تو مدرسه ای درس خوندم که ناظمش مامانم بود... واسه همین خیلی برام راحت گذشت!خیلی خوش می گذروندم! _________________________________ آخرین روزای سال تحصیلی 73-74 من کلاس سوم هستم! چند وقتی بود مامان با اون هیکل گردش، دیگه نمی تونست تو حیاط بچه...

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد...

مقدمه نوشتن برای شروع یه زندگی از نوع دیگه ، یا بهتر بگم یه تغییر بزرگ در روند زندگی یه آدم خیلی سخته.... اما به هر حال همیشه عاشق مقدمه نوشتن بودم... *** همه بهم می گن بزرگتر از سنت نشون می دی.... حرف زدنت ، رفتارت، همه شبیه مامان بزرگاس.... تو دانشگاه بچه ها بهم می گن مامان بزرگ!:child...

Happy new year! Happy new year!

سلام آره منم یاد قانون تو افتادم! ولی هیچ کدوم مث قانون تو جالب نبودن!:w12: راستی شبت ستاره بارون!:lol:

من و تو بی تو و من زیستن عجب دردیست چرا به درد دل یکدگر دوا نشدیم؟

سلام چطوری افشین؟ می گم بیا برو قانون صفر نیوتن رو تو این تاپیک بنویس.... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=68238

تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم؟ تو چیستی که من از موج هر تبسم تو مثال قایق سرگشته روی گردابم؟