یه مدت دلمون برا شنیدن عرایض شما بی تابی میکرد حرفم گوش نمیکرد خخخخخخخ
همش میومد جلو درب دانشگاهت پر میکشید تو اتاق مدیریت تا از ریق نمره پایان نامت شناسایی کنت
اصن ی وضع ناجوری شده بود.
الانم قلبم بین دهلیز و بطنش اختلاف عاطفی داره
آخه نبودنت مزید بر علت شده
باید جوابگو باشی خخخخخخخ