نتایح جستجو

  1. ا

    در پایان امر که لیلی مریض شد و تب داشت ، به مادرش وصیّت کرده ، گفت : مادر پیام مرا به مجنون...

    در پایان امر که لیلی مریض شد و تب داشت ، به مادرش وصیّت کرده ، گفت : مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو : اگر خواستی به کسی علاقه مند شوی ، به موجودی که با یک تب از بین می رود ، دل مَبند. حیف است انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه متغیّر است ، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست...
  2. ا

    [IMG]

    [IMG]
  3. ا

    [IMG]

    [IMG]
  4. ا

    سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...

    سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
  5. ا

    سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...

    سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
  6. ا

    کـــو ر بــاش بانـــو نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد! عـبوس بــاش بانــــو لبــخند...

    کـــو ر بــاش بانـــو نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد! عـبوس بــاش بانــــو لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد! لال بــاش بانــــو حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت! شـاید دسـت از سـرت بردارنـد ، شاید...!!!!!!!!!
  7. ا

    [IMG]

    [IMG]
  8. ا

    نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم .. چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من...

    نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم .. چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ .. هر روز تكراريست صبح هم ماجرای ساده ایست گنجشکها بی خودی شلوغش می کنندعمر من قد نميدهد به سفرت بگو كوتاه بيايد رد پاهایم را پاک می کنم به کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم...
  9. ا

    از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی ! غــافـل...

    از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی ! غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ...
  10. ا

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود...

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود تو نجوا گونه بخوانش، حرفم اگر تند بود تو تنها، بی تعجیل و بی صدا نگاهش کن، حرفم اگر بغض داشت بر من ترحم نکن، واژه های مرا در آغوش بگیر و با من میان همان کلمات حرف بزن چنان که گوئی من ام و تو. من...
  11. ا

    این کوچولو که عکسشو گذاشتی چقدر معصومه

    این کوچولو که عکسشو گذاشتی چقدر معصومه
  12. ا

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود...

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود تو نجوا گونه بخوانش، حرفم اگر تند بود تو تنها، بی تعجیل و بی صدا نگاهش کن، حرفم اگر بغض داشت بر من ترحم نکن، واژه های مرا در آغوش بگیر و با من میان همان کلمات حرف بزن چنان که گوئی من ام و تو. من...
  13. ا

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود...

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود تو نجوا گونه بخوانش، حرفم اگر تند بود تو تنها، بی تعجیل و بی صدا نگاهش کن، حرفم اگر بغض داشت بر من ترحم نکن، واژه های مرا در آغوش بگیر و با من میان همان کلمات حرف بزن چنان که گوئی من ام و تو. من...
  14. ا

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود...

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود تو نجوا گونه بخوانش، حرفم اگر تند بود تو تنها، بی تعجیل و بی صدا نگاهش کن، حرفم اگر بغض داشت بر من ترحم نکن، واژه های مرا در آغوش بگیر و با من میان همان کلمات حرف بزن چنان که گوئی من ام و تو. من...
  15. ا

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود...

    وقتی از من چیزی میخوانی، مرا با لبخند تصور کن، کمی آرام بخوانش، کمی نرم بگویش، حرفم اگر تلخ بود تو نجوا گونه بخوانش، حرفم اگر تند بود تو تنها، بی تعجیل و بی صدا نگاهش کن، حرفم اگر بغض داشت بر من ترحم نکن، واژه های مرا در آغوش بگیر و با من میان همان کلمات حرف بزن چنان که گوئی من ام و تو. من...
  16. ا

    با حال ترین گندی که زدی تو زندگیت از دوران بچگی تا حالا

    سلام این گند مال من نیست مال یکی از همکارامه یه زمانی دوتا از همکارا باهم کل کل می کردن شوخی شوخی یک از همکارا زیراب اون یکی رو زد :( جدی چدی اون یکی اخراج شد:(
  17. ا

    سلام دوست گرامی از در خواست دوستیت سپاس گذارم

    سلام دوست گرامی از در خواست دوستیت سپاس گذارم
  18. ا

    [زیباترین روحیه ی سنّتی ِ ما ، عشق به بهار و نوروز است. و ما مردم - علی رغم ِ این همه مصیبت و...

    [زیباترین روحیه ی سنّتی ِ ما ، عشق به بهار و نوروز است. و ما مردم - علی رغم ِ این همه مصیبت و مصیبت زدگی چه استعدادی برای زندگی و شادمانی داریم ...
  19. ا

    یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید... و تمام درهای...

    یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته بود بدو چون خدای تو و یوسف یکی ست ...
  20. ا

    یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید... و تمام درهای...

    یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته بود بدو چون خدای تو و یوسف یکی ست ...
بالا