نتایح جستجو

ممنون خوبم چرا سوالای سخت سخت می پرسی ؟

افغانستان + هیچ کدام

سلام خوبی ؟ سمندون خانم سایت برا اپلود عکس سراغ داری ؟

سلام سایه حان خوبی ؟ اوصاع اخوال روبه راهه ؟ کوجلو ها خوبند ؟ مارو نمی بینی خوشحالی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعدار احوالات پرسی خواستم بگم اگه شد فردا عکسای بابمبو رو میفرستم برات ..هستی که .

باباش کیه بابام یه بار ذیگه هم گفته بودم که http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=159372

ایول صداقت .. ای شیطون خوب فهمیدی اما اگه قبل از جمله اخر فهمیده باشی اوکیه و گرنه معما چو حل گشت اسان شود .;)

نه دیگه نشد یه دلیل دریست بیار که نشون بده تو جوش نبودم ..

می خواستم طنز بنویسم اما شرایط روحی روانیمون تغییر کرده همین الان فک کنم نیمه بشه درصد وافعیتشم 99.99 ...کیبرد انگشتای دست حرکت ... کفشمو که دراوردم جورابام یه نمه هنوز بو می داد شیشه رو کمی پایین کشیدم هوای بهاری ار لابه لای در پیچید داخل فصای کابین حالو هوایی گرفت .تقریبا...

از قدیم گفتن یکی کمه دو تا غمه سه تا خاطرجمه !!! پش تقریبا نیم ساعتی طول می کشه !!

اخه کسی نبود به این بچه بگه مگه مرض داشتی یه چیزی تایپ می کردی هر کی می خوند اینقد بهت گیر نمی داد یه چیزی که نه سیخ می سوخت نه کباب ، یا یکی به نعل می زدی یکی به .....نمی دونم چی ، اما واقعا از اون جلف بازیاش بگذریم معلوم بود اینکاره است ...خدا کنه زودتر با یه اسم کاربری صغرایی ، کبرایی...

اخه برادر من .. ..تو کی می خوای یاد بگیری تشکر از نون شبم واجب تر ه..( تشکره امتیازی ) حالا سوزان کیه ؟ قصد ازدواج نداره ؟

سلام خوبید ؟ راستی چی شد اون گفتمان به کجا کشید ؟ فرجی هم حاصل شد ؟ من که فک نمی کنم دور بودیم دورترم شدیم ...اما تا یادم نرفته بگم شما ادم محترمی هستید :gol:

اینکه دنبال عالم دیگه می گردی ..:gol:

ممنون از دقت وحصلتون دوست عزیز دسته اول خوب فهمیدم اما دوم سوم یه کم شبیه هم بودن بیشتر دقت کردم تا متوجه شدم .. " یاد داستانی از مولوی افتادم که می گه زندگیس مثل اینه که پادشاهی کسی رو مامور کنه بره شهری کاری رو انجام بده طرف بره و هزارتا کار انجام بده کار های سخت و خیلی هم به خودش سخت بگیره...

مشکوک می زنیا ...اما من اینو راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد:gol:

این یکیم از شفیعی کدکنی از انسان های نیک روزگار متاسفانه او هم خسته شد و رفت ... هيچ ميداني چرا ، چون موج ، در گريز از خويشتن ، پيوسته مي كاهم؟ - زان كه بر اين پرده تاريك ، اين خاموشي نزديك، آنچه مي خواهم نمي بينم، آنچه مي بينم، نمي خواهم. " شفيعي كدكني "

در آستان جانان کمی بعد از اون یکی سينه مالامال درد است ای دريغا مرهمی دل ز تنهايی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسايش که دارد از سپهر تيزرو ساقيا جامی به من ده تا بياسايم دمی زيرکی را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پريشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه...

جمله‌ جالبي است از لوئي چهارده‌ام، پادشاه فرانسه: هروقت پايه‌هاي تخت من مي‌لرزد، حس مي‌كنم آزادمردي قلم به دست گرفته‌است. اینجا ایران قلم هایی هستند که باعث میشه چار پایه تخت ها ( منبرها ) بندری برند ..اما چه سود که زود خورد می شوند.

سهیل خودت چطوری ؟ خوبی ؟ رو به راهی ؟ دماغت چاقه ؟ داشتم از استاد می شنیدم گفتم تو هم فیض شو ببری .. کی شعر تر انگيزد خاطر که حزين باشد يک نکته از اين معنی گفتيم و همين باشد از لعل تو گر يابم انگشتری زنهار صد ملک سليمانم در زير نگين باشد غمناک نبايد بود از طعن حسود ای دل شايد که چو وابينی...

منتظر نظر متفاوتت هستم http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=169156