نتایح جستجو

Salam azizam,man etelaati to in zamine ke shoma mikhai nadaram vali agar midonest mitonam barat beporsam.fadat...

salllllllllam ,man alan onam aghahe

[IMG]]قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن . از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم اشکهایی را بریز که من ریختم دردها و خوشیهای من را تجربه کن ...سالهایی را بگذران که من گذراندم روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم دوباره و دوباره...

سکوت و صبوری ام را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار دلم به چیزهایی پای بند است که تو یادت نمی آید !!![IMG]

وقتی سایه ها حتی بوی انسانیت هم نمی دهند همان بهتر که بالای سرت سایه ای نباشد ... !!!

عادت کرده ام باران بنوشم صندلی ام را با تاب عوضی بگیرم و داستان های مردی که نمی شناسیدش را بخوانم انقدر یاد من نیندازید که نفرت رنگی ترین لغت شعرهای امروز اس عادت کرده ام رویایی همین جوری و ناباور بمانم ... [IMG]

فکر من پای پله های اول ایستاده است افلاطون و ارسطو به پله های مدرسه آتن رفت و آمد می کنند و من چشمم در چشم فاحشه ای خیره می شود که پیرمردهای خسته را با تحقیر می نگرد

]دلـــــــــــــــــــــــم برای بابام یه ذره شده از دلتنــــــــــــــگی ]هیچکی مثل پدر برای آدم نمیــــــــــشه همیشه مثل یه کوه پشت سر بچه هاشونن هیچوقت هم شونشونو خـــــالی نمیکنند ]به سلامتـــــی همه پدر های پیج به سلامتی تمام پدر و مادرهایی که تو غربت جیب بچه هاشونو خالی نمیزان ♥ ♥ ♥ به...

]یک همیشه یک است. شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد، اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد: یک نگاه، یک سرنوشت، یک خاطره، یک دوست...

در کودکی: پاك کن هایی ز پاکی داشتیم، یک تراش سرخ لاکی داشتیم، کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت، دوشمان از حلقه هایش درد داشت، گرمی دستانمان از آه بود،برگ دفترهایمان از کاه بود، تا درون نیمکت جا میشدیم ما پراز تصمیم کبری میشدیم، با وجود سوز و سرمای شدید ، ریزعلی پیراهنش را میدرید، کاش میشد باز...

موهایم را آنقدر کوتاه میکنم تا خاطره انگشتانت را از یاد ببرند... دیری نمی پاید، خاطراتت دوباره می رویند..!! [IMG]

وقتی تمام احساس دلتنگیت را با یک به من چه پاسخ میگیری به کسی چه که چقدر تنهائی !!![IMG]

گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد ؛ که درب را باز نمی کنم .... حتی برای "تو"که سالها منتظر در زدنت بودم .

حقـایق گــاهى وقتــا توى شوخى پیــدا میشه!! امـا خیلى احمــقانه ست اگه فكــر كنیم آدمهـــــا توى شوخی ها دلشـــون نمیـــــشكنه.....

[IMG]

]گاهی وقتها ... آدمها ... با یه حرف ... با یه کار ... نمی دونن که پاشون رُ میذارن رو گلوی آدم و فشار میدن ... نمی دونن که ذره ذره آدمُ داغون می کنن .... نمی دونن که یه زخمی میذارن تو قلب آدم که تا مدتها دردش حس میشه ... گاهی وقتها ... بعضی آدمها ... نمی دونن با یه حرف ... با یه کار ... چی به...

]خدای یگانه ام! دستهایم ، از مرزتواناییشان گذشته اند، نگاهم به کمتر از لبخندت راضی نیست! زانوانم،درد را تا دلِ سختشان چشیده اند! یک بار ِ دیگر، تنها یکبار ِ دیگر، نفسهایت را بِدَم ! قلبی را وعده ی نفسهایت داده ام ..........

]دلم می خواد بیام تو بغلت .. سرم و بزارم رو شونت های های گریه کنم .. جیغ بزنم .. با مشت بکوبم تو سینه ات بهت بگم چرا این روزا اینجوریه ؟!؟ بهت بگم چقدر نا امیدم ... بهت بگم چقدر می ترسم .. چقدر نگرانم .. چقدر شک دارم ... بگم که دیگه نمی تونم اعتماد کنم .. نه به خودت .. نه به بنده هات بگم که...

آدمیست دیگر ... یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور ...! "حسین پناهی"

man ye mazerate asasi bedehkaram babate on ghazie...... khate inja on lahze daghon shode bod va man motevajeh nashodam ke 4 bar tekrar shode