نتایح جستجو

همون روزی که اومدم از مشهد...داداشه را ساعت 2:30 گذاشتمش لب گلستان شهدا که دیگه از اونجا برن برای قطار... رفت مشهد...به فاصله 2 ساعت...من اومدم تو خونه...اون از خونه رفت بیرون...الان اون مشهده.. اونا هم یه گروه دارن که اسمش مجمع هست... با گروه خودشون رفتن... یه ذره پر جمعیت تر از ماست... کل کلاس...

خبر که خیلی زیاده..... مشهد که عالی بود....فقط یه خورده گرم بود دیگه... آقا داداشت که مارا پیچوند که...دارم براش.... بهش گفتم سلام برسونه....فکر کنم یادش رفته باشه...

خوب خودت خوبی..؟ بگو تعریف کن...چی کارا کردی...کجا ها رفتی.؟؟ دوباره این اینترنت زد به سرش....حالا یه چند روز داداشمون نیست ها....:w09:

eeee....ایول اومدی....سلاااااااااااااام..(با صدای بلند بخون..) :w42::w42::w42::w42::w42: آمدی جانم به قربانت....اتفاقا خوب موقع هم اومدی....

:biggrin::biggrin::biggrin: الهی...جالب بود.. حالا شیدا جان شما کدومشونی..؟؟:biggrin: منم با داداشم عکس زیاد دارم... با دوربین از روش عکس میگیرم شمام ببینی

شیدا سلام ...نه نرو بیا من اینجام عزیز جانم..

و مادر عزیزتر از جانم مرا میخواند.... آیا میتوان نرفت...؟؟ ولی نمیشود هم که قبل از دیدار شما رفت دلم صحبت با شما را میخواهد...اما چه میشود کرد..؟؟؟...(گریه )

سلام... ممنون که بهم سر زدی و خبر دادی... مسافرت بودم 1 هفته ...حتما میخونمش....

ممنون ... دستتون درد نکنه....ایول...توی این هوای گرم واقعا میچسبه...

حالا علی الحساب میتونیم بریم یه بستنی بزنیم.... چطوره...؟ چه مدلی میل دارین..؟؟؟

ممنون...خوبم به لطف شما... سوغاتی برات یه شاسخین گنده خریدم....:biggrin: فکر کنم اندازه خودت باشه... البته از اونجایی که نمیشه بدمش به شما میدمش به حسنا..(خواهر زادم) تا باهاش بازی کنه... فکر کن...2 برابر خودشه حداقل....:biggrin::biggrin::biggrin:

HELLO....(اینو با جوجوت بودم..) سلام سلام.... ممنون.......:w27:........خدا قبول کنه...... شما خوبی....سلامتی..؟ چه خبر از درس و نمره هاتون..؟؟؟

سلام سلام...نگار خانوم.... خیلی ممنون....خدا قبول کنه.... شما خوبی...؟؟؟

دلام دلام.... نیستی که دوباره بهت بگم که...ولی خوب حالا طوری نیست... یه شاسخین گنده خریدم برات...فکر کنم اندازه خودت باشه...:biggrin::biggrin::biggrin: ولی خوب حالا که نمیتونم بدمش به تو میدمش به حسنا تا اون باهاش بازی کنه....:w15: 2 برابر خوده حسناست....فکر کن...:w15::w15::w15:

مهمونی خونه پدر بزگم بود....اونجا که میریم تازه یه ذره شلوغ میشه.... شما که هر روز تو خونتون مهمونیه که..... هزار ماشالله...کم نیستید که.....(شوخی میکنم.....:biggrin:) خوش به حالت....:cry::cry::cry::cry::cry::cry:

شیدا بیا بیا که کلی تعریف دارم برات بکنم........:w42: ببخشین نبودم دیروز...دستم به دوباره به گروه بند بود....:w06::w06::w06::w06:

شیدا جان من باید برم... خیلی دلم میخواد بشینیم حرف بزنیم... این قدر حرف های خنده دار دارم برات تعریف کم.....:biggrin: خنده دار که نه...همین جور جالبه... شب مهمونی هستیم.... تا آخر شب طول میکشه فکر نکنم بتونم بیام...:cry::cry::cry:

وای نگار خانوم دست شما درد نکنه.... شیدا گفت که چقدر زحمت کشیده بودین...معرکه بود....عالی.. انشالله آش پشت پای شما را بپزیم.....

عجب آشی.....عمرا جای دیگه بتونم یه همچین آشی به این خوش رنگی...به این خوش طعمی بخورم.... واقعا که آشپزیت بیست بیسته... دست گلت درد نکنه.... باز هم از این کارا بکنین... انشالله آش پشت پای شما را بپزیم.....

سلام...سلام...سلام... آخ گوشم...بریدیش نامرد...؟ برات که سوغاتی گرفته بودم که.... ایناها ... اصلا امون نمیدی... نه ..نه...وقتی اومدی ...اونوقت بهت میدمش.... بدو بیا سوغاتیت را بگیر... دلم تنگیده بود برات... ولی الان دیگه پیشتم......خیلی خوشحالم..