نتایح جستجو

  1. هستی65

    من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن...

    من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت...
  2. هستی65

    امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم..... دلم به حال تنهایی خود سوخت..... در کنار پنجره...

    امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم..... دلم به حال تنهایی خود سوخت..... در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را...... به دست اشکهایم می سپارم ..... تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند...... میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم..... نه به آن مفتی که تو خریدی ...... به بهای سالهای...
  3. هستی65

    امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم..... دلم به حال تنهایی خود سوخت..... در کنار پنجره...

    امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم..... دلم به حال تنهایی خود سوخت..... در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را...... به دست اشکهایم می سپارم ..... تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند...... میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم..... نه به آن مفتی که تو خریدی ...... به بهای سالهای...
  4. هستی65

    چقدر دلم برايت تنگ شده آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من اي کاش مي شد...

    چقدر دلم برايت تنگ شده آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم و تو صدايم را مي شنيدي نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو...
  5. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  6. هستی65

    سال هاست که تو رفته ای از این دیار... و من مجنون وار سر به بیابان گذاشته ام اما پیدایت نکرده ام...

    سال هاست که تو رفته ای از این دیار... و من مجنون وار سر به بیابان گذاشته ام اما پیدایت نکرده ام حالا ده سال از آن تاریخ گذشته است برای خودم کسی شده ام!! اگر به کسی نگویی دیری است که رئیس اداره مجنونانم...! و امروز دستور دادم چشم هایت را روی دیوار نقاشی کنند تا دیگر به فکر فرار نیفتی!!
  7. هستی65

    از این شب های بی پایان، چه می خواهم به جز باران که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم نگاه پنجره...

    از این شب های بی پایان، چه می خواهم به جز باران که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده... به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت، دریغ از لکه ای ابری که باران را به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند نه همدردی، نه دلسوزی، نه...
  8. هستی65

    مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است...

    مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید، به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد؛ مگس خوبی بود... من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد، مگسی را کشتم ...!
  9. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  10. هستی65

    سلامزیباترین گل ها , عکس گل لاله [IMG]

    سلامزیباترین گل ها , عکس گل لاله [IMG]
  11. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  12. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  13. هستی65

    سلام تولدت مبارک[IMG]

    سلام تولدت مبارک[IMG]
  14. هستی65

    سلام تولدت مبارک[IMG]

    سلام تولدت مبارک[IMG]
  15. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  16. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  17. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  18. هستی65

    سلام مهندس امروز منو عفو کن عزیزم

    سلام مهندس امروز منو عفو کن عزیزم
  19. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
  20. هستی65

    [IMG]

    [IMG]
بالا