نتایح جستجو

  1. جاده

    رد پای احساس ...

    هر چه باشی نازنین ایام خارت میکند هر چه باشی شیردل دنیا شکارت میکند هر چه باشی با لب خندان میان دیگران عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند ......
  2. جاده

    رد پای احساس ...

    اشکاتو پاک کن همسفر، گاهی باید بازی رو باخت، اما یادت باشه که باز، میشه زندگی رو دوباره ساخت
  3. جاده

    رد پای احساس ...

    «کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش میشد راه سرد عشق را بی اختیار پیمودو قربانی نداشت»
  4. جاده

    رد پای احساس ...

    چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد نکوتر آنکه مرغی زقفس پریده باشد پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند چه رهایی چه بسته مرغی که پرش بریده باشد »
  5. جاده

    رد پای احساس ...

    دلم در تب وتابست / باران نگاهم را خیره به چشمانت کردم که شاید از نگاهم بخوانی و نرانی مرا قلب شکسته ام را تو ندیدی رفتی دلم را به یک باره زیر پاهایت آرام گذاشتی وبی صدا رفتی از درونم فریاد بود که نرو و نگاههم آرام با چشم خیس همراهیت میکرد /بی تو این سان چه کنم؟ روح خسته ام را؟ جان شکسته ام...
  6. جاده

    رد پای احساس ...

    شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ و این یعنی در اندوه تو میمیرم در این تنهایی مطلق که میبندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف ناامیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم؟...
  7. جاده

    رد پای احساس ...

    دلم در تب وتابست / باران نگاهم را خیره به چشمانت کردم که شاید از نگاهم بخوانی و نرانی مرا قلب شکسته ام را تو ندیدی رفتی دلم را به یک باره زیر پاهایت آرام گذاشتی وبی صدا رفتی از درونم فریاد بود که نرو و نگاههم آرام با چشم خیس همراهیت میکرد /بی تو این سان چه کنم؟ روح خسته ام را؟ جان شکسته ام...
  8. جاده

    رد پای احساس ...

    دریاچه دل پاکی و نجیبی دارد چندیست که حالات عجیبی دارد این موج که سر به صخره ها میکوبد با من چه شباهت عجیبی دارد »
  9. جاده

    رد پای احساس ...

    دلم در تب وتابست / باران نگاهم را خیره به چشمانت کردم که شاید از نگاهم بخوانی و نرانی مرا قلب شکسته ام را تو ندیدی رفتی دلم را به یک باره زیر پاهایت آرام گذاشتی وبی صدا رفتی از درونم فریاد بود که نرو و نگاههم آرام با چشم خیس همراهیت میکرد /بی تو این سان چه کنم؟ روح خسته ام را؟ جان شکسته ام...
  10. جاده

    رد پای احساس ...

    دلم در تب وتابست / باران نگاهم را خیره به چشمانت کردم که شاید از نگاهم بخوانی و نرانی مرا قلب شکسته ام را تو ندیدی رفتی دلم را به یک باره زیر پاهایت آرام گذاشتی وبی صدا رفتی از درونم فریاد بود که نرو و نگاههم آرام با چشم خیس همراهیت میکرد /بی تو این سان چه کنم؟ روح خسته ام را؟ جان شکسته ام...
  11. جاده

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی...

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی صحرا همچنان صحرا باقی میماند ...سلام:gol:
  12. جاده

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی...

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی صحرا همچنان صحرا باقی میماند ...سلام:gol:
  13. جاده

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی...

    ما دوستی را پاس میداریم حتی با سکوت، به قول شریعتی :بادها میوزند و شنها را جابه جا میکنند ولی صحرا همچنان صحرا باقی میماند ...سلام:gol:
  14. جاده

    رد پای احساس ...

    یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم پر پرواز شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم...
  15. جاده

    رد پای احساس ...

    باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
  16. جاده

    رد پای احساس ...

    آموخته ام که خداعشق است وعشق تنهاخداست آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم خداباتمام عظمتش عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته آموخته ام که زندگی دشواراست ولی من ازاوسخت ترم...
  17. جاده

    رد پای احساس ...

    نقـش یـــک درخــت خشک را در زنـدگی بازی میکـنم ! نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پـیــر!
  18. جاده

    رد پای احساس ...

    تـو را از خـاطــره هــا پــاکـــ نـمـیـکـنـم ؛ مـیـگــذارم بـمــانــد ... تــا یــادم بــاشـد چـه طـعــم تـلـخـی دارد /"دروغ"/ کـه مـیـتـوانـد حـتـی شـ ـیـریـنـی /"عـشـ ـق"/ و /"اعـتـمــاد"/ را زهــرمـــار کــنــد !
  19. جاده

    رد پای احساس ...

    مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ،،، مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه یـــک لبـــــخـنـــد ،،، بــه بــازی میـــــگیــــری ... ... ... ... مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــد هـــایت، شـــیطنـــت هــــایت و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ... !! مــــــی گویند...
  20. جاده

    رد پای احساس ...

    نرسیده به بعضی خاطره ها ...... باید بنویسند : آهسته به یاد بیاورید ... خطر- ریزش اشک......
بالا