در آن شبی که برای همیشه می رفتی
در آن شب پیوند
طنین خنده من سقف خانه رابرداشت
کدام ترس تو را این چنین عجولانه
به دام بسته تسیلیم تن
فروغلتاند ؟
خنده ها نه مقطع که آبشاری بود
و خنده ؟
خنده نه قهقاه گریه واری بود
که چشمهای مرا در زلال اشک نشاند
و من به آن کسی کز انهدام درختان باغ می آمد
سلام...