.
.
.
وقتی که قرار بود برای «مادر» هدیهای بگیرند، با خواهرها و برادرها پولهایشان را جمع میکردند و میخریدند، از یک شاخه گل و یک جعبه شیرینی گرفته تا لباس و ظرف و ظروف و هر چیزی که مادرشان لازم داشت. آن روزها هم گذشت، این بار مادر بود که با تمام وجودش، عزیزترینهایش را به پروردگارش هدیه داد...