نتایح جستجو

حتما ماماني جونم

عليک سلام گل پسر :gol: نه يادم نمياد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w05:

خيلي خوبه :redface: پس به منم بگيد دايي جان که اين سري ديگه جا نمونم

هان !:surprised:

سلام چراااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟

ميسي ماماني جونم عزيزم اگه بچه ها جمعه ميتينگ بزارن من پنج شنبه ميرم ميخرم جمعه ميارم برات

:biggrin: خب جمعه صبحم خوبه اگه بشه قرار بزاريم ؟

باچه :whistle:

واقعا:love:

اختيار داريد دايي جان شانس منه که هر سري يه مشکل پيش ميومد ايشاءالرد دايي سجاد زودتر بياد يه ميتنيگ بزاريم .

دقيقا اومدي اينجا بهت ميگم اگه قبول کردي با هم قرار داد امضا ميکنيم :whistle:

آره مريم جونم داداشي من خيلي مهلوبونه عصرا که ميشه خواهر برادراشو جمع ميکنه ميبله بيرون پارک و برامون بستني ميخره

آره اسفند ماه بود که رفتيم رفيده جشن گرفته بوديم بعد با بچه ها رفتيم رستوران ناهار يادش بخير خيلي خوش گذشت :redface: از اون به بعد ديگه قسمت نشد شما رو ببينم :w09:

ميسي عزيزم خوفم 6.1 که نبايد زياد تيره بشه ؟:surprised:کاش مثله من با 5.1 قاطيش ميکردي من زياد کار ندارم تو سيستمم اما يه چندتا سياه قلم دارم اما يکي از همکارام که حرفه اي کار ميکنه کاراش خيلي قشنگه بزار ببينم اگه داشته باشه برات بزارم

سلام ماماني گلم :gol: خوفي ؟ ديگه به من سر نميزني ؟

ايشاالرد بدون شما که صفا نداره دايي جان :gol:

سلام خاله جونم :gol: خوفي ؟

واقعا ؟ خب دايي گناه داشت ميبردينش :d

ميسي :gol: براي ما هم خوب بود مختصر و مفيد :D منو خاله و ماماني و عليرضا ديگه جا پيدا نکرديم رفتيم صادقيه فروشگاه گلديش :D جاتون خالي رفتيم کافي شاپ يه بستنيم خورديم (خيلي هم قيمتاش گرون بود) :surprised:و يه دوري زديم يه خورده صحبت کرديم و اومديم .

سلام پسر خاله :gol: خوبي ؟