علیرضا بگم باورت نمیشه،تو زادان یه خدمات کامپیوتر خوب پیدا نمی تونی بکنی.من از دختر زاهدانی هامون پرسیدم کجا لب تابمو ببیرم همشون گفتند ببر همون شمال!یه فلش می خواستم بخرم تو زاهدان هر جا می رفتم نداشت.یه صبح تا ظهر رفتم گشتم تا یه جا فقط فلش خریدم.حالا صد رحمت به زگیل
واسه من غیرت نیا!لطفا!نمیشه با مردا 2کلمه حرف زد که توش غیرت نباشه!خودم باید اساسی حالشو بگیرم.البته وایسا اول ویندوزمو کامل نصب کنه،پروژه ام رو انجام بده بعد!
آره دلم خیلی براش سوخت.ندیدمش ها!اما من و مریم جون تا وقت گیر میاریم می شینیم از بچه ها برا هم میگیم.الان مریم جون تک تک بچه های کلاس منو با اینکه ندیده می ناسه.مثلا تو رو هم می شناسه.الان هفت روزه که پیشم نیست.خیلی دلم براش تنگ شده.فردا بر می گرده.می خوام یه شام خوشمزه براش درست کنم.خیلی خیلی...
به خدا اسم ما شمالی ها بد در رفته!میگن مثلا رله ایم و ...بابا بیا ببین همشهری هاتو اینجا!حال آدمو بهم می زنند!در آن واحد با شونصد نفرن!از طرز حرف زدنشون حالم بهم میخوره.یه چیزایی ازشون می بینم که حالم از هر چی دختره به هم می خوره.
علیرضا من یه هم اتاقی شیرازی دارم خیلی خانومه!مریم جون.اتفاقا همون که عکست رو دید.مریم جون ازم 5سال بزرگتره.رشته اش جغرافیاست.رفتند بازدید علمی چند روزه.برای درس اقلیم.یکی از پسرها از کوه افتاده،کمرش شکست.براش دعا کن.مریم جون از اردو زنگ زده بود کلی ناراحت بود.
بابا این منو دیوانه کرده!من سرمو میندازم پایین میام و میرم.استاد تمرین میده میگه هر کی تونست حل کنه بیاره.این می شینه حل می کنه میده به من که من نمره بگیرم.من نمی تونم رو در رو یه چیز بگم!آخه فعلا تو مباحث دانشگاه بدبخت با من حرف میزنه!من چیکارش کنم؟نمی خوام که بهش بر بخوره!البته تو دلت براش...
نه.تو لب تاپم هیچی نبود.چند تا آهنگ مداحی و چند تا ترانه بود.فقط همین.به من چه؟خودش فردین بازی در میاره!من هر چی بهش می گم نمیخوام برام زحمت بکشید حالیش نمیشه!