مصطفی ردانی پور >>>خمپاره بریزید سرشــــــــون* امشب عروســــــــی داریم...<<<
عقدکنان مصطفی بود. اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند. یک مرتبه صدای بلندی که از کوچه به گوش می رسید،نگاه همه ی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند.
برای...