سلام اخوی.ممنون از احوالپرسی های شما.من از فوتبال نه تنها خوشم نمیاد که متنفرم.نه المپیاد شرکت نکردم.اما دوستایی دارم که اگه سوالی داشتید می تونند بهتون کمک کنند.
به مولا قسم از این به بعد ببینم که بعضی از دوستان به ظاهر...تو صفحه من پیداشون شد من خودم رسواشون می کنم.لطفا اخطار منو جدی بگیرید!تاپیک زدن هم دردی دوا نمی کنه که وجهه خوبی بعضی از دوستان پیدا کنند.
عالم محضر خداست!در محضر خدا گناه نکنید!
ترسوی بزدل!بی عرضه!خوشم اومد از غیرتت!یه بار دیگه!فقط یه بار دیگه ببینم که از کرمان رو خطم شماره افتاد میرم به جرم مزاحمت شکایت می کنم.پارتیم اینقدر کلفت هست که حال تمام فک و فامیلاتو بگیرم و خودت رو هم از کار برکنار کنم!می فهمی؟به اون آدم بی تربیتی که مثلا مرد هم بود ادب یاد بده!
حدود یه ماه پیش بود.با موبایل خط کرمان بهم زنگ زدند.به ایرانسلم.که ببخشید خط شما مال مشهده یا شمال!کجای شمال؟که من گفتم که مگه من سیستم مخابراتی ام؟بعد گفتم لطفا برید از مخابرات بپرسید.این قضیه تمام شد.از خط موبایل کرمان دیروز به هر دو تا خطم زنگ زدند.که دوستم آتنا پیشم بود و من گوشیم سایلنت...
سلام بر داداش گلم.الان احتمالا در حال استراحتی.بند بند دلم می لرزید هر وقت اسم اون مکانهایی رو که برام می گفتی.خوش به حالت.ممنونم ازت که یاد من کردی تو جنوب.امیدوارم بتونم یه بار دیگه برم جنوب و لب اروند خیره بشم به آبی که خشمگین هست.و بی تاب.
سلام علیرضا.باز اومدم شمال و قاطی ام.اصلا انگار به اینجا دیگه تعلق ندارم.سر همون مسائل که بهت گفتم بین من و خانواده محترم شکرآب هست.خواهشا نصیحت نکن.اومدم فقط بشنوی.علیرضا خسته ام.بریدم.انگار هیچ کسی حرفای منو نمی فهمه.
سلام داداش گلم.شما خوبید؟از شیرگاه دارم بهت پیام میدم.اینجا برخلاف زاهدان هوا سرد و زمستونیه.کارای پروژه رو قراره با دوستام اینجا انجام بدم.اما به احتمال زیاد بهمن بر میگردم.شما چطورید؟
تارا یه وقت لو ندی پیشش که می خوام آویزونش بشم!فرزانه رفته کف دستش گذاشته که آقای...دارید به خانوم هدایتی کمک می کنید...خدا به داد من برسه.اوکی داده.باشه.من خودم ازش یاد میگیرم بهت خبر میدم.اما رضا....و زارع...هنوز تو بحث کنترلش موندن.