نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد /به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت
تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی /که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت ت بده
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها —— بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها:gol:
گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل —— تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آنها:gol:;) الف بده:que: