دوش بار غم دل لبریز شد
خنجر غصه ی قلبم تیز شد
غنچه ی اشکم شکفت و هیچ کس
می نیامد سوی دل فریادرس
هیچ کس محرم راز دل نبود
گشته سینه از سیاهی ها کبود
دل بریدم از همه کس در زمین
دست ها سوی خداوند امین
ای خداوند کریم و مهربان
ای که هستی آشنا بر هر زبان
می تپد از درد قلب خونالود من
کیست مونس مرا در...