سلام سپیده ی آبادانی شاید تو یکی از دوستان دوران راهنمایی من باشی...
آخه منم آبادان زندگی می کردم...
دلم خیلی واسه اونجا تنگ شده...از طرف من سرتو بگیر رو به آسمونو بگو آبادان دوستت دارم....
منم میخواستم بگم....حالا چند سالگی اینجوری حرف میزدی مهندس...؟
ای جان....مستعد بودیا عسیسم....
نه بابا.....پسر خاله ی خودمم میگفت نیمیزی...آرسامم به سیب زمینی میگه مومخ...