نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای به داد من رسیده ، تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی ، تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت ، توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی ، تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی ، برای من تکیه گاهی برای من که غریبم ، تو رفیقی جون پناهی یاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری ، برای من شده...
  2. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم شرر ریزد بی امان به دل ساکنان فلک ناله سازم دل شیدا حلقه را شکند تا برآید و راه سفر گیرد مگر یک دم گرم و شعله فشان تا به بام جهان بال و پر گیرد خوشا ای دل بال...
  3. hamedinia_m51

    كوي دوست

    تویی نازنینم ، صمیمی ترینم الهی بمیرم غم تو نبینم سر آغاز نام تو پایان نداره تویی اولینم ، تویی آخرینم تو میراث عشقی ، پیام آوری تو تو معصوم و پاکی ، که نام آوری تو تو رود زلالی ، پر از شور و حالی قشنگی که از گل شکوفاتری تو تویی نازینم ، صمیمی ترینم الهی بمیرم غم تو نبینم تو...
  4. hamedinia_m51

    آرزوهای گمشده...

    ضيافت هاي عاشق را خوشا بخشش . خوشا ايثار خوشا پيدا شدن در عشق . براي گم شدن دريا چه دريايي ميان ماست . خوشا ديدار ما در خواب چه اميدي به اين ساحل . خوشا فرياد زير اب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن . خوشا از عاشقي مردن اگر خوابم .اگر بيدار . اگر مستم . اگر هشيار مرا ياراي بودن نيست . تو...
  5. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    همیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بود چراغ راه بیداری اگه بود از تو روشن بود
  6. hamedinia_m51

    كوي دوست

    گفتم فراق تا کي گفتا که تا تو هستي گفتم که روي خوبت ، از من چرا نهان است ؟ گفتا تو خود حجابي ، ور نه رخم عيان است گفتم که از که پرسم جانا نشان کويت ؟ گفتا نشان که پرسي ؟ آن کوي بي نشان است ؟
  7. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    فكرهاي کوچک ورؤيائي ام را ازپس قله آن كوه بلند ميفرستم تا اوج تا شود ذره ای از ابر سياه وفرود آيد نرم و بی صدا در حياط كوچك تنهائي ام...
  8. hamedinia_m51

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    من نشسته ام و در اوج خيال ميترسم نکند باز غمی رسد از راه و باز کوله بارش را روی دوش دل من جا بگذارد!!! منم و غم و اندوه منم و جر عه ای از جام سکوت منم و روح قلم ، اصل نوشتن ونگاهی زيبا که رها می سازد همه مرغان اسير ذهنم را و قلم را و نوشتن را
  9. hamedinia_m51

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    سالهاست راه را روي خودم بسته ام جائي ميان تاريكخانه دلم نشسته ام از بس كه جفا ديده ام ز روزها دل را به ظلمت شبها سپرده ام كوشش براي رسيدن به خود ولي بارها عهد خودم را خودم شكسته ام بايد گذركنم از خود سوي خويشتن اما چه حيف كه خودي پاي بسته ام بغضم پر حرفهاي درد آلود است از بس كه گفتم و حرفم را...
  10. hamedinia_m51

    شب می رود و تو همچنان در کنار ماه در حسرت ديروز و اندوه فردائی ستاره پر می زند از پيش پای تو...

    شب می رود و تو همچنان در کنار ماه در حسرت ديروز و اندوه فردائی ستاره پر می زند از پيش پای تو اما تو همچنان در آرزوی خورشيدی فلق که روی خوشش را می نمايد از دور تو هنوز چشم به راه آفتابی کمی بعد که می دمد سپيده صبح تو آه ميکشی و... می مانی چنان گذشته به انتظار اما... تو اين بار چشم به راه مهتابی
  11. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    چه ميدانی گم شدن چيست؟ سر در گمی يعنی چه؟ غرقه شدن در کوير سرد تحير و باز هم بر هم گذاشتن چشمها و محبوس کردن نگاهها. اين نگاه است که تو را گم کرده . کج راهی که آن را آذين کرده اند و به جای شاهراه تحويل چشمهايت داده اندهمان راه بی راه و بی مقصد سر گردانی ست. کاش ميشد که ذهنت را پرواز دهی و...
  12. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    كوير،بيابان،شايد هم زمين… وسعتي هميشه منتظر... چشمهاي خالي از اشك زمين كه به دنبال اشك آسمانندو… ..ودستان خالي از رنگ زمين كه در حسرت آبي آبند. يك نفر ميگويد:آسمان بخيل است وگرنه كوير،كوير نميشد. ديگري ميگويد:مقصر خود اوست كه سبزی اش بسته به گريه آسمان است.وكسي كه شادي اش به غم ديگري منتهي...
  13. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    سلام ای غــــروب غریـــبانــه دل سلام ای طلوع ســـحرگاه رفتــــن سلام ای غم لحظه های جدایـــــی خداحافظ ای شعر شبهای روشــن خداحافظ ای شعر شبهای روشــن خداحافظ ای قصــه عاشـــــقانــــه خداحافظ ای آبــــی روشــن عشق خداحافظ ای عطر شعــر شبـــــانه خداحافظ ای همنشیـــن همیشـــــه خداحافظ ای داغ...
  14. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    آخر ای دوست نخواهی پرسید : که دل من زدوری رویت چه کشید ؟ سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید آن همه عهد فراموشت شد ؟ چشم من روشن روی تو سپید جان به لب آمده در ظلمت شب کی به دادم رسی ای صبح امید ؟ آخر این...
  15. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من سالیان سال در بدر به دنبال عشق گشته ام من تمام سرزمینهای دور را در جستجوی عشق زیر پا گذاشته ام من در پس کوچه های عاشقی دلم را ، رد تک تک خانه ها یش جا گذاشته ام من در تاریکی شبهای تنهایی از همه این کوچه ها گذشته ام من چه غزلهای عاشقانه برای عشق سروده ام من آتش عشق را ، در دل همه عشاق افروخته...
  16. hamedinia_m51

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدایا! مثل همیشه غفلت غافلگیرم كرده و هوس در شتابی گناه آلوده از ایمان سبقت گرفته است، آنچنان كه حال و هوای دلم را تیره و غلیظ كرده، تو گویی ساعت صبح هرگز ضربه ای ننواخته است. الهی! هوس بی اعتنا به جایگاه و منزلتم مرا تا پای دیوار رسوایی كشانده و گوش و چشمم را بر نغمه چلچله ها و نیایش...
  17. hamedinia_m51

    رفتن...

    بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی، دیگه وقت رفتنه داری میری و فقط خاطره هات سهم منه دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس دوسداری برو ولی نامه برامون بنویس * به تو می رسم اگه موج ِ مسافر بذاره اگه دلبستگیــا لحظــه ی آخـــر بذاره به تو می رسم به تو پولک نقره کوب ماه ! به تو می رسم به تو طلای این شب سیاه...
  18. hamedinia_m51

    آرامش...

    خداوندا نمی دانم در این دنیای وانفسا كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم نمیدانم نمی دانم خداوندا. در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد. كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم نمی دانم خداوندا به جان لاله های پاك و والایت نمی دانم دگر سیرم خداوندا. دگر گیجم...
  19. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    باران که آمد شستم هر آنچه که آزارم میداد باران که آمد رفتم از آنجایی که آزارم میداد باران که آمد گفتم هر آنچه را که خواستم باران که آمد .............. کاش همیشه باران بیاید
  20. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    باران بارید ... چتر ها باز شدند ... باران بارید ... غنچه ها شاد شدند... باران بارید ... نغمه را سر دادند ... باران بارید ... حیات را احیا کرد ، و ... باران بارید ...
بالا